تمام مدت به حرکات استاد و نوشته هاش خیره مونده بود.
گاهی برای اینکه طبیعی نشون بده کلمات نامفهومی توی برگش می‌نوشت.
اقتصاد کلاس مورد علاقه ش بود ولی امروز نمی تونست توجهشو به درس بده.
بلافاصله بعداز کلاسش از دانشگاه بیرون زد.
شاید برای همین فرصت نمیشد تا با کسی اشنا شه.
خودش خواسته بود دنیاشو فقط با زین پرکنه.
اون تنها دوستش بود حتی قبل از اینکه عاشقش بشه!خلأیی نداشت که بخواد با ادم جدید پرش کنه!
امروز باید کادوئی که سفارش داده رو تحویل بگیره پس بی معطلی به سمت مغازه روند.
کادوش دقیقا همون طرحی شده که میخواد
تو کافه ی دنج مورد علاقه ش مدام در جعبه رو باز می کرد وبا فکر اینکه زین چه عکس العملی داره لبخند میزد.
شاید بیشتر از چندبار اینکارو کرد.
هنوز ساعت پنج بود یعنی میتونست اینهمه وقت و تا فردا تحمل کنه? !
پول میزو حساب کرد.
جعبه رو تو یه پاکت دیگه گذاشت تا کثیف نشه و بعد زیر صندلی ماشین پنهونش کرد !
نمیتونست همچین چیزی و تو اتاق قایم نگه داره.
با اینکه خونه ی بزرگی دارن ولی هیچ چیز از نگاه کارن دور نمیمونه! !
تصمیم نداشت بدنشوخسته کنه! فکر رفتن باشگاه رو هم از سرش بیرون کرد.پس خونه برای رفتن بهترین انتخاب بود.
بارون شدید باعث میشد فاصله ماشین تا ورودی خونه رو با قدمهای تند طی کنه.
درو باز کرد کارن با عجله به پیشوازش اومد
ک- لیام یه خبر خوب بهم بده
لیام تازه به یاد اورد که از این موضوع غافل شده! سعی کرد هل شدنش رو مخفی کنه
ل-متاسفم مامان چیزی که خوش حالت کنه ندارم.
یه اخم ساختگی به صورتش اضافه کرد ذاتا بازیگر خوبی بود!ولی نقش عاشق شکست خورده رو دوست نداشت!
ل- بهم گفت نامزدش کاناداس و منتظره اون میمونه تازه گفت از فیسمم خوشش نمیاد!
ک- واقعا که دختر احمقی بوده عزیزم بیا بغلت کنم
به گردن لیام اویزون شد
ک-پسر خوشتیپم تو لیاقت بهترشو داری خودم برات پیدا میکنم کسیکه قدرتو بدونه!
ل- فعلا نمیخوام بهش فکر کنم, شام نمیام صدام نکن.
ک- جیزز می خوای افسردگی بگیری من نمیذارم !
ل-هی هی من خوبم فقط خستم.
هم شرکت هم دانشگاه!قول میدم تا فردا فراموشش کنم.
گونه ی کارن و ابدار بوسید میدونست مامان وسواسیش اینو دوست نداره فقط میخواست حواسشو از موضوع پرت کنه!
کارن دستشو روی گونش کشید
" اه لی این چه کاری بود
ل -خیلیم عاشقانه بود بد سلیقه.
در اتاقشو باز کرد
رعدوبرق همه جارو روشن میکرد ترجیح داد تو تاریکی بمونه لباسشو و با یه تی شرت و شلوارک عوض کرد و زیر پتو خزید.
حدس زد زین هنوز به خونه برنگشته پس پیام اول و فرستاد
ل-بیبی هروقت رسیدی بهم زنگ بزن من کمی میخوابم
دوساعت بعد زین همراه یاسر به خونه اومدن.
بودن توی شرکت و انجام کارائی که خلاف میلش بود تمام انرژی شو گرفته بود.
ت- لباس عوض کنید میزو بچینم
ز-من اصلا گرسنه نیستم
ت-بی شام مریض میشی
یاسر- تمام کیک و قهوه های شرکت تو معدشه! برو بخواب پسرم
ز-راستی من فردا با لیام بیرون میرم
یاسر-همینکه باهات بیاد. خیال مام راحت تره!
ز- شب بخیر
حرف زدن با لی فرصتو بهش نمیداد دستشوئی بره پس بهتره زودتر از خالی بودنش مطمئن شه!
New message:
ز-لی بیداری؟ بهت میس کال زدم پاشو دیگه تاج سرت اومده👑
ز-زود بگو چی شد
لی- قرار شد باهاش ازدواج کنم
ز- 😭😭 پس من چی میشم
ل-کله پوک 😐
ز-جو زده شدم, خستم خب 😥
ل- همه ی خستگیاتو با خودت بیار دونه دونه شو پودر میکنم😉
فردا گفتی میای,؟
ز-اره
ز-کارن چی گفت چیشد؟
ز-بهش گفتم نامزد داشته, پرونده رو بستم تموم شد. خب دیگه نگران چی?
ز- لیم من این ماه نمیتونم سهمم و از اجاره بدم .میشه تو بدی؟ تعداد روزائی که شرکتم کمه یاسر همون اندازه حقوق میده!
ل- میدونم لِنگَشو ما هم داریم!
همه ی پولاتودادی کادوی برند خریدی اشکالی نداره. دیگه حرفشو نزن
فردامن زودتر میرم
یخچال خالیه,
یکمم خونه رو جمع و جورش میکنم هروقت صب پاشدی بیا
ز-😍 باورم نمیشه دارم میام خونه
پیش تو همش حس میکردم یکشنبه ازمون فرار میکنه و دور میشه
ل-فردا قراره کادوتو بدم خودتو اماده کن 💦,
ل- میتونی حدس بزنی چیه?؟
ز-کادوت دیکته؟
ل-نه
ز-مجسمه ی دیکته؟
ل-نه
ز-دیلدو که اسم تو روش حکه
ل-نه نه 😂😂 به دیک ربطش چیه ؟
ز-پس چرا میگی خودمو اماده کنم 💦
ل-😂 اه چرا به فکر خودم نرسید یکی ازینارو برات بخرم
ببین چقدر خوشحال شدی!
ز-دیکت یه دونس مانند نداره که من دارمش 😎
ل-😚
ز-بگو چیه ؟
ل-صبر کن تا فردا,
برو بخواب دلم نمیخواد بخاطر زود پاشدنت منو پاره بکنی! 😘❤
ز-👄❤
لری نداریم!
( چون دوتا استوری عاشقانه رو پیش بردن سخته)
دوست ندارم برای جذب خواننده پشت هم اسمات بنویسم. ولی میخوام همه ی جنبه های زندگی یه زوج عاشق و نشون بدم اسماتش خیلی خیلی کمه اگه داشت قبلش میگم که کسی ناراحت نشه!
