62

1.7K 367 154
                                    

روی صندلی های بار مورد نظر زین چسبیده بهم گاهی میخندیدن و گاهی تو سکوت زیادی محو میشدن..خلوت دو نفره ای که مانندش و کم پیش میومد تجربه کنن

زین قصد داشت مشروب دیگه ای سفارش بده اما لیام مانعش شد
همین الانم به حد کافی مست شده بود سرش و بین گردن لیام فروبرد

ز-بیب چرا نمیذاری

ل-زیاد خوردی ببین چشمات و

زین پلکاش و از هم فاصله داد

ز-بدم میاد بابابزرگ میشی

دستش و بین پاهای لیام برد وقتی گردنش و میبوسید..اما لیام که هنوز هوشیار تر بود مچش و گرفت و روی پاهاش خودش برش گردوند

ل-اینجا نه

ز-کجا پس؟

ل-میریم خونه

زین لجوج و دلخور گلایه کرد

ز-میخوام بازم بخورم تو مث سرگین غلتان جلوم و گرفتی!!

از کلمه ی سرگین غلتان و حرفی که به خودش زده بود بلند خندید.

روی بینیش و بوسید
ل-عاشقتم سرگین خوشبوی من!

ز-گمشو گوساله هنوز انقد مست نیستم ندونم چی میگی!

ل-احمق خودت گفتی الان!

زین روش و به جهت مخالف داد جایی که چند نفر در حال صحبت باهم بودن بدون توجه به لیام تلو تلو خوران از جا بلند شد

ل-نیوفتی ؟

ز-حواسم هست

لیام رد حرکتش و دنبال کرد نمیتونست رهاش کنه باید مطمئن میشد به دستشویی میره..اما زین با تغیر جهت به سمت اونا خیلی زود سیگار به لب برگشت درحالیکه سرمست و خوشحال لبخند میزد

ز-ببین چی پیدا کردم

ل-علف؟

زین بعد از چند پک پشت هم نالید

ز-اه کام نمیده

ل-بدش من
دست زین و به سمت لبهای خودش گردوند

ل- فاک این خیلی خوبه

تلاش میکرد دودش و حلقه حلقه بیرون بده اما بی فایده بود

ز-بلد نیستی نگاه

جوری با مهارت همه ی دود و شکل دار بیرون میفرستاد که نگاه تحسین برانگیز لیام به سمتش جلب شه

ل-چه جوری میکنی من چرا نمیتونم

ز-چون خنگی

قبل از اینکه به انتهای سیگار برسن زین بلند شد تا یکی دیگه بخره اما مچ دست لیام مانعش میشد

ل- برگردیم.بسه دیگه

ز-ننااااا بس نیس همش و تو کشیدی یابو

Same mistakes Ziam Where stories live. Discover now