An spark

1.9K 407 25
                                    

یه توضیح کوچیک: گایز درواقع باکاردی یه برنده مشروبه که به تولید مشروبای درصد بالا معروفه البته همه نوع دیگه ایم تولید میکنه.. این نوعی که توی این فیکشن مد نظره هم حدود هفتاد درصد الکل داره که با یه پیک کوچیک واقعا هرکسی رو میتونه مست کنه! اصولا چنین مشروبی رو تنهایی نمیخورن و یکم ازش توی کوکتل ها ریخته میشه و فقط یه مشروب خور قهار مث چانیول(😁) میتونه به تنهایی بنوشتش...
اطلاعات الکلتونو بردم بالا برید حال کنید😉
*
*
*
لیوانو پرکرد وهل داد جلوی بکهیون.

بکهیون که اصلا ظرفیت مشروب نداشت وباخوردن چند قلپ ابجوی معمولیم مست میشد به هیچ وجه نمیتونست خوردن همچین چیزیو تصورکنه.اخماشو درهم کشید وخواست بلندشه وبره که دوباره دستش کشیده شد واینبار قیافه چانیول واقعا برزخی شده بود:چیه؟توکه همچین بدت نمیاد!نکنه اون خیکیو به من ترجیح میدی؟نکنه خودتو خیلی دسته بالا گرفتی که داری واسه من نازمیکنی؟

بکهیون که ازاین همه وقاحت به ستوه رسیده بود دستشو مشت کرد ودهنشو باز تاحال طرفو بگیره که یهو لیوانی که چان پرکرده بود جلوی دهن بازش قرار گرفت ومحتویاتش خالی شدتوی دهنش.

چشماش تااخرین حدممکن بازشدوسعی کردازبین سرفه هاش اون حجم ازمایعو قورت بده ومیدونست همون یه پیک واسه مست شدنش واجرای یه سری سخنرانی هاو حرکات آبِرو بر ودرنهایت بیهوش شدنش کافیه!

چانیول بانیشخند ابروهاشو بالاانداخت ودستشو برد که یه لیوان دیگه واسه خودش خالی کنه که یهو مشت بکهیون کوبیده شد روی میز.باتعجب به سمتش برگشت،بک: توواسه چی به خودت اجازه همچین کاری دادی ها؟فکر کردی کی هستی؟ همتون یه مشت بچه ننه ی خودشیفته این که باپول ننه باباهاتون ک معلوم نیس ازکدوم گورستونی میاد وبابدبخت کردن یه سری مفلس تراز خودتون اینقد پرروشدین که میاین جلوی ادم وفکر میکنین ملتو خریدین وهمه برده ی شمان...

لحنش رفته رفته شل ترمیشد وضربه هایی که به میزو لیواناو بطریامیزد شل تر.

مردم متعجب وچانیول متعجب تربه نمایشی که راه افتاده بود خیره شده بودن.چان اصلا انتظارشو نداشت بکهیون با یه لیوان اینجوری بشه وفقط میخواست یکم حواس پرتی وتفریح واسه خودش ایجادکنه باخودش فکر کرد:این همه رو کجا تلنبار کرده بود که با یه تلنگر اینجوری بهم ریخت!

همون موقع تونی صاحب کازینو که یه پسر بلوند خارجی بود با دو به سمتشون اومد...

بااون لهجه ی ضایش:بک..بکهیون..بک چی شدی؟تو که هیچوقت الکل نمیخوردی...و باعصبانیت همونجوری که سعی میکرد بک رواز روی میز جمع کنه غرید:چیکارش کردی مرتیکه؟ وچرخید به سمت چانیول که بادیدنش کاملا جاخورد.اصلا انتظارنداشت پسر پارک بزرگو که هیچوقت محل سگ به کسی نمیذاشت اونجاببینه!

چان که ازطرفی جاخورده ومتعجب بود وازطرفی هم حرکات وحرفای بک بنظرش کیوت ودوست داشتنی میومدو البته کاملا انکارش میکرد بااین حرف تونی به خودش اومدو دوهزاریش افتاد که دلیل اینکه این پسر باوجود رفتاراش هنوزم داره اونجاکارمیکنه چیه!پوزخندی روی لبش نشست:پس بگو چرا نمیخواست کسی بهش دست بزنه! اقا این رل تشریف دارن!!

تونی با من من:اوه..اقا..ی..پارک..متوج..ه..نشدم شمایین!!

چانیول:هه نه میتونین راحت باشین و...

همون لحظه بکهیون باشدت دست تونی رو پس زدو شل و ول گفت:تودیگه چی میخوای هااان؟؟میدونم که همه ی این خوب بودنات ظاهرسازیه توام تهش همونیو میخوای که همه میخوان!

تونی دوباره خواست به سمتش بره:معلومه که نه بک ببین...

یهو بکهیون تلوخورد ونزدیک بود بیوفته که چان پرید وگرفتش وبااخم رو به تونی گفت:وقتی نمیخواد نزدیکت بشه چراباز پاپیچ میشی اجنبی؟تقصیر خودم بود خودمم جمعش میکنم.ادرس خونشو بده

تونی که هم عصبانی شده بود هم گیج جوابی نداد که باداد چانیول یکم پرید:دِ یالااا

تونی:بک..بکهیون.. همین..همینجا میمونه..اتاق..اتاق اخر طبقه بالا

چان باخودش گفت پس اسمش بکهیونه! چرا تو کازینو میمونه؟خونه نداره؟؟


.
.
.
مرسی ک خوندین❤

BacardiWhere stories live. Discover now