Bacardi

piano

گایز حتما پوسترا رو ببینید..
.
.
.
.

چانیول بعداز نفس عمیقی که کشید وارد عمارت نیمه سوخته شد.. آیرین و عموشو دید که یه گوشه پچ پچ میکردن و کریس هم یه گوشه ساکت نشسته بود وناراحتیش کاملا مشهود بود..

همینکه قدم اولو برداشت وصدای قدماش پیچید آیرین به سمتش برگشت و گریه رو ازسر گرفت.. چشم غره ای بهش رفت و توی دلش چند تا فوش خوب بهش داد.. مطمئن بود دخترعموش دو رو ترین ادم دنیاس و تمام کاراش تظاهره..

کریس اروم به سمتش اومد و به آغوش کشیدش: باورم نمیشه عمو و هیونگو به این فاصله ی کم ازدست دادیم.. چان توی غمت شریکم.. سوهو هیونگ..

وصدای هق هقش بلند شد..

چانیول اصلا نمیخواست ناراحتیه کریسو ببینه درواقع تنهاکسی که میدونست واقعا ناراحته اونه اما فعلنم نباید چیزیو لو میداد.. تنها کسی که میخواست باهاش درمیون بذاره عموش بود،فقط اون قابل اعتماد بود..

چندبار به پشت کریس زدو جلو رفت وقبل ازاینکه آیرین بخواد زر زراشو شروع کنه سریع گفت: عمو باید باهاتون صحبت کنم..تنها!

آقای پارک سرشو تکون داد و به سمت باغ راه افتاد.. اتاقی درکار نبود که بشه رفت اونجا..

چانیول بدون اتلاف وقت شروع کرد : سوهو زنده اس!

چشمای عموش با تعجب گشاد شد:چی؟چطوری؟؟

چانیول: اینا همه نقششون با سهون بوده.. تائو رو یادته؟همون که میخواست دورمون بزنه و بعد زندگیشو آتیش زدیم؟؟

پارک: آ..آره..چطور؟کاراون بوده؟

چانیول سرشو به تأیید تکون داد: سهون رو تهدید کرده بود و این داستانا.. نمیخوام کشش بدم درواقع اصلا مهمم نیس که چی شده و چراشده.. فقط ازتون میخوام جمعش کنید.. اون موقعم دستور خودتون بود و حالا افتاده گردن هیونگ بدبختِ من!

میدونید که من اصلا ادم نقشه کشیدن و این حرفا نیستم.. خودتون یه جوری قائله رو ختم کنید..

اخمای آقای پارک توهم رفته بود،باعصبانیت گفت: ببین بچه اصلا از طرز حرف زدنت خوشم نمیاد.. برادر بیچارم که هرچی تلاش کرد تورو ادم کنه نشد! الانم نه به خاطر حرفایی که زدی بلکه بخاطر سوهو که دامادمه جمعش میکنم لازم نیس نگران باشه.. کجاست الان؟

چانیول:ویلای خارج شهر.. جاش امنه.. احتمالا..

پارک:خیله خب.. میرم که رسیدگی کنم..

چان سرشو به تایید تکون دادو حرفی نزد درواقع انتظار این رفتارو داشت.عموش اصلا خوشش نمیومد کسی اینطوری بهش دستور بده! فعلا فقط مهم هیونگش بود که ازاین مخمصه نجات پیداکنه...