اگه قرار باشه من دنبالت بیام!

3.4K 704 197
                                    

آهسته اهسته قدم بر میداشت.

آسمون شب با پولک های ستاره ایش میدرخشید و

راه رو برای جیمین روشن تر میکرد.

اون تصمیم گرفته بود خودش دست به کار بشه و

بره خونه ی مین یونگی!!!!!

چرا؟ خب دلیل خاصی نداشت ولی ندیدن شوگا

آشفتگی های زیادی رو براش به وجود اورده بود!

هر دقیقه چهره ی یونگی که بهش زل زده میومد

جلوی چشماش....!!!

چشمای سیاه و تیزش...

خط فک مردونش

و لازمه چیزی درباره ی صدای فوق سکشیش بگم؟

مهم نبود کجا باشه...اون به توهم زدن هاش ادامه میداد.

و لعنت حتی الان هم که به ایستگاه اتوبوس رسیده

بود...هم مین یونگی نمیخواست دست از سرش

برداره یا به اصطلاح مغز جیمین ول کن نبود

برداره یا به اصطلاح مغز جیمین ول کن نبود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


سریع یه نیشگون محکم از خودش گرفت و سوار

اتوبوس شد.

یه جا پیدا کرد و نشست و اتوبوس به راه افتاد.

گوشیش رو برای هزارمین بار چک کرد اما دوباره

پیاماش بی پاسخ مونده بود

فقط منتظر این بود که اون مین یونگی عوضی یه

دلیل قانع کننده برای اینکاراش بیاره

که جیمین میترسید این باشه که:

من معمولا با بچه ها حرف نمیزنم یا مثلا

من مثل تو وقت ازاد ندارم بچه!!!

خب حداقل جیمین میتونست بهش بگه که یه

پسر ۱۷ ساله دیگه بچه حساب نمیشه!

در واقع یه نووجونه که داره دوره ی بلوغشو

با خوشی و صد البته با بدبختی به اتمام میرسونه

توی ایستگاه مشخصی پیاده شد و از خیابون های

Till Time Stops UsWhere stories live. Discover now