Part 5

14.9K 2.5K 321
                                    


پارت پنجم :قولِ خرگوش

زمان :8 سال قبل

_پدرم منو می کشه .بهت قول میدم

جانگ کوک درحالی که کاسه سرد بستنی رو روی گونه کبود شدش فشار میداد نالید.

تهیونگ خندید و به بالای سرسره ، جایی که دوست کتک خوردش نشسته بود نگاه کرد.اون ساعت از ظهر هیچ بچه ای به جز اون دو نفر توی پارک نبود.

تهیونگ دوستشو مسخره کرد
+نه اون تورو نمی کشه .

جانگ کوک با شدت از سر جاش بلند شد نرده های محافظ رو گرفت و تقریبا به سمت پاییت خودشو اویزون کرد تا با دوستش که پایین سرسره بود روبه رو بشه

_منو میییکشهههه .حاضرم بهت قول بدم این اخرین باریه که داری دوست قهرمانتو می بینی

تهیونگ از شدت خنده تقریبا روی زمین دراز کشید و لباس هایی که مادرش همیشه تاکید میکرد تمیز نگهشون داره رو برای چندمین بار به گند کشید.

+کوک بهت قول میدم فردا طوری رفتار میکنی ک انگار هیچی نشده

جانگ کوک دوباره سر جاش نشست.بعد با کاسه بستنی توی دستش سر خورد و پایین اومد

_اخه نگاش کن ...خیلی کبودعه؟

تهیونگ به صورت کوکی نزدیک شد.به چشمهای نگران دوستش نگاه کرد .نمی دونست چطوری بدون نگران کردن دوستش بگه وضع صورتش افتضاحه.

+اممم فک کنم داره بهتره میشه

_راست میگی؟

+اره ...باور کن دیگه قرمز نیست(اخه داره ابی میشه)

قسمت دوم حرفشو خورد تا از سکته کردن دوستش جلو گیری کنه .اما خب بهتر بود راستش رو میگفت.
چون جونگ کوک در عرض چند ثانیه از جاش پرید . در حالی که سعی میکرد حالت مردونه به خودش بگیره چند قدم جلو رفت و خیلی جدی به سمت تهیونگ برگشت انگار که میخواد راز مهمی رو فاش کنه.

_میدونی ته من شکست ناپذیرم

تهیونگ با چشمایی که بخاطر افتاب جمع شده بود مسخرش کرد

+اره منم مرد عنکبوتیم

کوک با حرص به سمت تهیونگ رفت

_مسخره نکن ته خیلیم جدیم .ممکنه یه قدرت افسانه ای داشته باشم

+اره قدرت کتک خوردن از سال بالایی ها!

_اونا یه مشت عوضین ....کافیه قدرتهام بیدار بشن اونوقت تک تکشونو بدون شلوار جلوی دخترا میندازم.

تهیونگ قهقه زد

+کوکی تنها قدرتی که داری خرگوش بودنته

جانگ کوک به تهیونگ چشم غره رفت .

_من یه الفا میشم ! قویترینننن الفاااا

تهیونگ گیج شده بود .با حالت کیوتی لب هاشو بیرون داد و پرسید

Alpha[taekook] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora