😴part14👄💦

3.1K 356 22
                                    

(از دیدگاه جانگکوک )

بعد چند روز گردش فیلمبرداری خسته کننده, تفریح های هیجان انگیز..جنگل دریا کوه...
بالاخره برگشتیم کره.

صبح رسیدیم رفتم دوش گرفتم وسایلمو مرتب کردم.

تموم اون هفته ای که تو مالتا بودیم تهیونگ همش پسم میزد و من بیشتر میرفتم سمتش ولی نمیتونم به اینم فکر نکنم...
اون یه هفته منو نبوسیده و اجازه نمیده من ببوسمش.

یعنی تنبیه من کافی نیست.. یکم زیادی بزرگش نکرده!؟

*هوووفی از سر بی حوصلگی کشید*

رفتم تو اشپزخونه تا یه چیزی بخورم بعدشم بخوابم سفره خسته کننده ای بود.
چنتا کیمپاپ انداختم بالا 😭اینارو کی سفارش داده.... خوشمزست..

جین: من درستش کردم. واقعا خوبه؟

جانگکوک:فوقولادست هیونگ

جین:*سرشو اروم خم کرد تکون داد و رفت تو فکر *
[نامجون: اینا افتضاح شده خیلی بدمزست!]

تهیونگ:*با صورت کیوت که پر از سواله*:هوم چی خوشمزست!

واو اون پسر لجباز خسیس اینجاست..

جین به ته جواب داد : کیمپاپام..


جانگکوک:تهیونگ میای تو اتاقم یه کاریت دارم.

تهیونگ:ها خب همینجا بگو!

*درخلال تهیونگ: خیال نکن میام تو اون اتاق، اومدنم اسونه رفتن سخته، رفتن...*

لب پایینشو کاملا سکسی به دندان گرفت..
(میخوام منو برای بوسیدنش ترغیب کنه؟!)

جانگکوک:اگه میخواستم بگم میگفتم یه چیز خصوصیه

(چرا اون کارو میکنه..میخوام بزور ببوسمش)

جین:تهیونگ درست میگه همینجا بگو منم میخوام بشنوم.. تازه تو کی با تهیونگ چیز خصوصی داشتی این دومی باشه مکنه گودزیلا..

تهیونگ: به هر حال من میرم استراحت نتونستم تو هواپیما خوب بخوابم.

جانگکوک :عا اره منم بای هیونگ کیمپاپا فوقولاده بود .

میتونم ببینم کاملا میدونه من پشت سرشم

تهیونگ: *لبخند شیطانی *

از پشت به تهیونگ نزدیک شدم، زیر گوشش زمزمه کردم.

جانگکوک : نمیخوای مکنه رو ببوسی :(

فقط یه بوسه هوم ؟

تهیونگ : *نه نه نه اگه ادامه بده نمیتونم تحمل کنم.

تهیونگ :ایییش کوکی کیوت بازی در نیار..

جانگکوک:چرا چرا ! دلت برام رفت؟

تهیونگ قدم هاشو تند تر کرد رفت تو اتاقش در بست.

جانگکوک: هیونگ. هیونگ! میشه بزاری بیام تو در باز کن ..لطفا ‌‌‌‌...

Love in Malta💜🌴Where stories live. Discover now