☆ Part 2

1.6K 287 31
                                    

تقریبا بیشتر خون بدن جین رو نوشیده بود! نمیخواست اون پسر بمیره پس لب هاشو از گردنش جدا کرد و خونی که روی زخم گردنش باقی مونده بود رو لیسید! پسر بی جون رو توی دستهاش بلند کرد! میخواست اون رو برای خودش نگه داره...!

این طعم خون! این بو! بهش آرامشی میداد که توی این هزار سال ازش محروم بود...! میتونست با جین آرامشی که میخواست رو به دست بیاره...!

اما یه چیزی ذهنشو درگیر کرده بود! چرا این پسر شبیه همون پسره؟ همون پسری که خانواده هاشون دقیقا هزار سال پیش به دلیل این که دو پسر عاشق هم شده بودن کشتن!

بوی آشنایی رو حس کرد و به خاطرش چشمهاشو کمی چرخوند! همونطور که پسر مو مشکی توی دستاش بیهوش بود برگشت و به شخصی که حالا رو به روش ایستاده بود نگاه کرد!

چشمای جونگکوک طلایی شده بودن و تنها دلیلش این بود که اون پسر عصبانیه! اما وقتی با چشمهای قرمز رنگ تهیونگ رو به رو شد، رنگ چشمهاش از ترس کم کم به قهوه ای تیره تبدیل شدن! جونگکوک میدونست هیچوقت نمیتونه رغیبی برای دعوا با تهیونگ هزار ساله که یک دورگه ای که از گرگ سیاه آلفا و خوناشام تشکیل شده باشه! جونگکوک فقط یه گرگینه ی معمولی بود! اما تهیونگ تنها دورگه ای بود که وجود داشت و هیچ موجودی نمیتونست حریفش بشه! تو این ده سالی که همدیگرو میشناختن میدونست نباید تهیونگ رو عصبانی کنه و اگه این کار رو انجام میداد مطمئن بود جونش در خطره!

پس چند قدم به عقب رفت ، سرش رو پایین گرفت و به زمین نگاه کرد تا به تهیونگ بفهمونه برای دعوا نیومده و قرار نیست پسر بزرگتر رو عصبانی کنه!
آب دهنش رو قورت داد و اینبار چند قدم به تهیونگ نزدیک شد:

"ت...تهیونگ چیکار میکنی؟لطفا ولش کن!"

پسر مو قرمز پوزخندی زد فشار دست هاش رو دور بدن بی جون جین بیشتر و چند قدمی به جلو حرکت کرد:

"اگه ولش نکنم چی میشه؟اون دیگه برای منه و هیچکدومتون حق ندارین ازم بگیرینش!حالا هم از اینجا برو! باید ببرمش خونه ام و درمانش کنم وگرنه میمیره!"

جونگکوک با چشمهایی که دوباره طلایی رنگ شده بودن به چشمهای پسر بزرگ تر که در حال تغییر رنگ بود نگاه کرد :

"ازت خواهش میکنم...اون دوست نامجونه...اگه بلایی سرش بیاد نامجون منو یونگی رو میکشه!"

پسر مو قرمز قهقه ای زد:

" گرگ کوچولو نگو که از اون شکارچی احمق میترسی!...پس سوکجین دوست نامجونه!...همیشه دوست داشتم اون عوضی رو اذیت کنم! و خب چی بهتر از این که دوستش پیشم باشه؟"

نگاهش رو به پسری با موهای نارنجی که چند قدمی با جونگکوک فاصله داشت داد :

"اوه هوسوک توام اینجایی ؟ "

Second Hybrid ✔Where stories live. Discover now