→part( ˙꒳​˙ )Three←

2.3K 469 125
                                    

در حالی که محو مو داعو زو شی بودم و مشت مشت پاپ کورن بر میداشتم ، نشستن ییبو رو کنارم حس کردم.

-منم عاشق این دونگهوام.

با ذوق نگاهش کردم و حرفشو ادامه دادم : منممم خیلی با وی یینگ حس همزاد پنداری میکنم.

ییبو سرشو تکون داد و به تی وی خیره شد.

+مردیکه یبس

-عمته

"صدای فلوت وی یینگ باعث شد همه جنازه های اطراف به سمت ون چائوی لعنتی میمون زشت بد ترکیب عقده ای حمله کنن که باعث شد ذوق کنم.

+دمش گرممممممم

-خیلی غیر انسانیه

+ببینم تو لان ژان تو دنیای واقعی نیستی؟

"جیانگ چنگ هی به وی یینگ اشاره میکرد و میگفت وای یعنی اون کی میتونه باشه و با هر بار گفتن این جمله من پشت سرش داد میزدم داداشته لعنتییییی و رو به لان ژانی که پشت صفحه تی وی با نگاه پرسش برانگیز به وی یینگ نگاه میکرد داد زدم : زنته لعنتی زنتهههه

-نور کمه نمیبیننش

ییبو سعی کرد مزه بپرونه ولی واقعا ریده بود.

"وی یینگ شروع کرد به حرف زدن و تیکه پروندن به ون چائو بعد از اینکه یه خوبی به فاک دادش به جیانگ چنگ و لان ژان نگاه کرد.

-مردیکه چشه؟

+ها؟

-وی یینگو میگم هی داره میرینه به وانگجی

+خب حقم داره بعد این همه مدت سرویس شدن برگشته بعد اقا داره براش قوانین گوسو بخش "از تعالیم شیطانی دوری کنید" رو میخونه.
ییبو نچی کرد و دوباره ساکت شد.

"وی ووشیاننن!

با فریاد زدن لان ژان شروع کردم به تشویق : ببوسشششش ببوسششش حداقل بغلش کن!

ولی با خارج شدن وانگجی از کادر هوف عصبی ای کشیدم

+مردیکه یبس

ییبو هومی کرد

+ببینم نمیخوای بری برای نقش وانگجی ای چیزی تست بدی؟ قطعا قبول میشی.

-فقط امروز رو مود نیستم همین

اگه الان این یه فن فیک بود باید از جزییات عاشقانه نشستن دو نفر روی مبل و با هم فیلم دیدن میگفتم ولی من یه اوتاکوی لعنتیم و الان تنها چیزی که برام مهمه دوست پسر انیمه ایمه که تو قسمت بعدی انتظارمو میکشه.

-تو رو لان ژان کراش داری؟

+ببخشید ولی تو حرف هایی که تو دلم میزنم رو میشنوی؟

-راستش تو اونا رو خیلی بلند گفتی

+فاک می واقعا؟

-اره انگار داشتی با کلی ادم در مورد زندگیت حرف میزدی

[DOGGY LIFE !!!]Where stories live. Discover now