تو ازم خوشت میاد؟

710 147 21
                                    

تبسم کوتاهی لبهاش رو ارایش کرد و باعث شد تا شیطان بی هیچ مقاومتی به اون لبها که به زیبایی میدرخشیدن خیره بشه....
برخلافِ خودش که پیکرش داخل لباسای خشک و ازار دهندش اسیر کرده بود پسرک با پوشیدن پیراهن ازاد سفید نخی به همراه شلوار جذب پارچه ای مشکی باعث معذب شدن شیطان شده بود.....

_خوشحالم که اومدی....
تموم تلاشش رو برای بیان احساسش انجام داد و نگاهش خودکار رو کالبد شگفت انگیز مرد همه چی تموم مقابلش حرکت کرد... لوهان نمی تونست در برابر اون همه بی نقصی احساس ضعف نکنه.... قد بلندش... شونه های پرش. موهای مشکی پر کلاغیش که بی اندازه به پوست سفیدش می اومد و قسمت مهم چهرش... ابروهای کمونیش...لوهان هیچ مشکلی با اون اخم جذاب نداشت.

_نمیشینی؟
با لحنی خودمونی گفت و پرش ابروی شیطان رو نادیده گرفت.... ادمی نبود که با همچین واکنشایی معذب بشه....
رو صندلیش تکون خورد و به صندلی خالی که بی صبرانه در انتظار پر شدنش توسط اون جسم بی مانند بود اشاره کرد:
_تعللت برای چیه؟ می خوای تا اخرش همینطور سرپا وایسی؟غذای خاصی مد نظرته یا قراره مسئولیت سفارشو به عهده بگیرم؟

منو رو که با چرم قهوه ای کاور شده بود تو دستش گرفت و خوشحالیش رو از پر شدن صندلی، پشت صفحه باریک مقوایی چرم دوزی شده مخفی کرد....لعنت به کارما.... چرا استرس گرفته بود؟

_معمولا به این رستوران زیاد سر میزنم... بهت قول میدم که از غذاهاش خوشت میاد... رستوران جونگشیک تو گانگنام بهترینه....

با بالا اوردن انگشت لایکش حس رضایتش از رستوران رو به مخاطب سردش نشون داد و همچنان نسبت به اون اخم جذاب اهمیتی نداد....
بشکنش گارسون منتظر رو به خودش اورد و پاهای پسرک گارسون جوون درست کنار میز از حرکت ایستاد....نیم نگاه کوتاهی به مشتری همیشگیش انداخت و قلم به دست منتظر شد تا سفارش مشتری خاص رستورانشون رو بگیره هرچند حدس اون سفارش برای پسرک گارسون چندان کار دشواری نبود.

پسرک گارسون لوهان رو هر ماه یک یا دوبار ملاقات میکرد....
به جرعت می تونست قسم بخوره که اون واقعا ادم عجیبی بود چرا که از بین تموم غذاهایی که داخل منو وجود داشت اون پسرک مو قهوه ای همیشه خدا یه غذا رو سفارش میداد....
"استیک"
پسرک به سرعت یاداشت کرد و حالا نگاهش به سمت دیگه میز بود... رو شخصی که برای اولین بار در کنار مشتری همیشگیش میدید ...
_و......
_استیک
_بله.... چه نوع پختی مد نظرتونه؟
نگاهش رو بین هر دو مشتری عجیب اون شبشون چرخوند...
چیزی که یه استیک رو متفاوت می‌کرد نوع پختش بود.... به علاوه نوع پخت نوع گوشت هم ملاک بود چون هر قسمتی از گوشت گاو مزه و بافت منحصر به فرد خودش رو داشت... هر چند کسایی متوجه این منحصر به فرد بودن میشدن که استیک خور قهاری باشن....

_مدیوم ریر.....
به محض خارج شدن اون دوتا کلمه همزمان از بین لبای اون دو نفر لبخند کمرنگی زد و تمایلش برای بیشتر به چالش کشیدن اون دوتا بیشتر شد.... عجیب نمیشد که اگر اونا تو انتخاب همه چی هم سلیقه میشدن....
_چه نوع گوشتی؟
_ریب آی.....
_ریب آی.....

obake LoversWhere stories live. Discover now