Sᴛᴀʏ Wɪᴛʜ Mᴇ 18

4.6K 628 362
                                    

پوستر این پارت مرگ ترینه🥺🥺😭
*رفتن زیر پتوم و تا ابد خیره شدن به اسکرین گوشی*

🍭〰️〰️〰️

مرد بزرگ تر که از شروع بازی نگاهشو به بیبیش داده بود هربار با دیدن دویدن هاش و عرق هایی
که بابت تحرک زیادش میکرد اخم میکرد...
لوهان حتما بعد از بازی حسابی خسته میشد اما سهون نمیتونست این بار خودخواهانه فکر کنه..
لو واقعا خوشحال به نظر میرسید..
در بین بازی لبخند میزد سوبین و جینهو رو با فریاد هاش هدایت میکرد...
بعد از گذشت 11 سال لو رابطه ی خیلی بهتری با جینهو داشت..
اونا تقریبا تموم هفته رو باهم بودن و اگر هم نبودن داشتن باهم حرف میزدن یا به گندایی که قرار بود بزنن و سهونو و تمینو حرص بدن فکر میکردن!

اونا تقریبا تموم هفته رو باهم بودن و اگر هم نبودن داشتن باهم حرف میزدن یا به گندایی که قرار بود بزنن و سهونو و تمینو حرص بدن فکر میکردن!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ایشون سوبین هستن^.^

جینهو رشد قابل توجهی توی این دوران کرده بود و از لحاظ جثه ایی تقریبا 2 برابر لوهان بود..
اون حتی شبیه تمین هم نبود و یه مغز مطمئنا اندازه ی نخود توی سرش جای داده بود...
مثل سوبین..
سهون باورش نمیشد بیبی فنچولش با اون جثه و قدش اون دوتا قول بیابونی رو دور انگشتاش بچرخونه و هدایتشون کنه..

سهون باورش نمیشد بیبی فنچولش با اون جثه و قدش اون دوتا قول بیابونی رو دور انگشتاش بچرخونه و هدایتشون کنه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جینهو ^.^

عاححح اینا کراشامنن و همیشه دلم میخواست توی یکی از فیکام بیارمشون...
عکسی که برای سن شبیه به لوهان باشه ازشون پیدا نکردم پس به بزرگی خودتون ببخشید و باهاشون حال کنید چون کلی راجب اینده ی این 3 تا برنامه دارم:)))

با تموم شدن نیمه ی اول سهون همچنان نگاهشو روی بیبیش نگه داشت که سرشو در جواب توضیحات مربیش تکون میداد نگه داشته بود...
لوهان همون طور که با دقت به حرف های مربیش گوش میکرد موهای قهوه ایی روشنشو که خیس از عرق بودن عقب میزد...
با گرفته شدن یه بطری اب معدنی سمت لوهان سهون نگاهشو به اون شخص داد..
مرد بزرگ تر از کسی جزء سوبین انتظار این توجه رو نداشت..
نیمه ی دوم مسابقه بعد از چند دقیقه شروع شده بود و سهون همون طور که غرق فکر کردن درباره ی لوهان و دوستاش بود به زمین بازی خیره شده بود.
سوبین یکی از بچه هایی بود که لوهان از زمان رفتن به دیلی کر باهاش دوست بود و سهون با یاداوری اردویی که سالهای دور با بیبی کوچولوش توش شرکت کرده بودن باورش نمیشد پسرش با همچین شخصی حتی بخواد نقشه ی دوستی بریزه..
البته این طور بود که طی اتفاقی سوبین و جینهو بهم نزدیک...

Stay With MeWhere stories live. Discover now