(پارت دوازدهم) قهر

207 23 0
                                    


نیمه های شب رین از تخت میفته پایین و بیدار میشه بعد که پا میشه میبینه یونا کل تختو گرفته برا خودش و یه ذره جا هم براش نزاشته و با عصبانیت زیر لب میگه:
_ هوی یوناشی مثلا اینجا تخت منه ها!😡

بعدم با کمال ارامش یونا رو شوت میکنه رو زمین و خودش سعی میکنه به ادامه ی خوابش برسه البته این خیالات برای قبل از این بود ک یونا بیدار بشه و دعواشون بشه.

+هوی چته؟!😠

_تو چته؟! تو اول منو انداختی پایین! این تخت منه ها!!!😡

+خب اینم پتوی منه🤬

_نخیرم اینجوری نی تو پتوی منو کثیف کردی پ تو حق مالکیت اون پتو رو نداری👿

+نخیر مال منه نمیدم.

_بده!مال منه!

رین و یونا بعد از کلی دعوا هر کدوم میرن روی تخت خودشون میخوابن(در واقع قهر)
اون دوتا تا چند روز بخاطر تخت و پتو با هم قهر بودن💔

رین و یونا هر کدوم روی تخت خودشون میخوابن ولی با این تفاوت ک یونا با پتوش احساس پادشاهی میکرد و رین با سویشرت خوابیده بود، نتیجش هم معلوم بود فرداش رین سرما خورد🤧😷
صبح هر کدومشون بدون اینک به هم دیگ اهمیت بدن حاضر شدن و هر کدوم از راه جداگانه ای رفتن.

امروز ته برای صبحانه سوسیس سرخ کرده بود طوری ک بوش توی کل خونه پیچیده بود ولی رین بخاطر گلو درد نمیتونست بخوره و از اونجایی ک عاشق سوسیس بود از دست ته بشدت عصبی بود😤

همه دور میز غذاخوری نشسته بودن ولی بوی غذا رین رو اذیت میکرد و همش سرفه میکرد.

جیمین:حالته خوبه؟😕

ریت ک درحال سرفه کردن بود سعی کرد حرف بزنه ولی داشت خفه میشد پس اونجا رو ترک کرد و یونا با اشتها شروع کرد به خوردن غذا و همه ی غذا ها رو خورد مخصوصا سهم رین رو😍🤤😋
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
...........................🌭.........................😷.....................

پارت دوازده ۱۲
نظری؟ حرفی؟ انتقادی؟ چیزی اگ هست میتونید بگید.
🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄

Blood for Love (خون در ازای عشق)🍷🔪🖤Where stories live. Discover now