نیمه های شب رین از تخت میفته پایین و بیدار میشه بعد که پا میشه میبینه یونا کل تختو گرفته برا خودش و یه ذره جا هم براش نزاشته و با عصبانیت زیر لب میگه:
_ هوی یوناشی مثلا اینجا تخت منه ها!😡بعدم با کمال ارامش یونا رو شوت میکنه رو زمین و خودش سعی میکنه به ادامه ی خوابش برسه البته این خیالات برای قبل از این بود ک یونا بیدار بشه و دعواشون بشه.
+هوی چته؟!😠
_تو چته؟! تو اول منو انداختی پایین! این تخت منه ها!!!😡
+خب اینم پتوی منه🤬
_نخیرم اینجوری نی تو پتوی منو کثیف کردی پ تو حق مالکیت اون پتو رو نداری👿
+نخیر مال منه نمیدم.
_بده!مال منه!
رین و یونا بعد از کلی دعوا هر کدوم میرن روی تخت خودشون میخوابن(در واقع قهر)
اون دوتا تا چند روز بخاطر تخت و پتو با هم قهر بودن💔رین و یونا هر کدوم روی تخت خودشون میخوابن ولی با این تفاوت ک یونا با پتوش احساس پادشاهی میکرد و رین با سویشرت خوابیده بود، نتیجش هم معلوم بود فرداش رین سرما خورد🤧😷
صبح هر کدومشون بدون اینک به هم دیگ اهمیت بدن حاضر شدن و هر کدوم از راه جداگانه ای رفتن.امروز ته برای صبحانه سوسیس سرخ کرده بود طوری ک بوش توی کل خونه پیچیده بود ولی رین بخاطر گلو درد نمیتونست بخوره و از اونجایی ک عاشق سوسیس بود از دست ته بشدت عصبی بود😤
همه دور میز غذاخوری نشسته بودن ولی بوی غذا رین رو اذیت میکرد و همش سرفه میکرد.
جیمین:حالته خوبه؟😕
ریت ک درحال سرفه کردن بود سعی کرد حرف بزنه ولی داشت خفه میشد پس اونجا رو ترک کرد و یونا با اشتها شروع کرد به خوردن غذا و همه ی غذا ها رو خورد مخصوصا سهم رین رو😍🤤😋
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
...........................🌭.........................😷.....................پارت دوازده ۱۲
نظری؟ حرفی؟ انتقادی؟ چیزی اگ هست میتونید بگید.
🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄🌊❄
![](https://img.wattpad.com/cover/220458419-288-k367642.jpg)
YOU ARE READING
Blood for Love (خون در ازای عشق)🍷🔪🖤
Fanfictionبی تی اس فن فیکشن ژانر = رومنس _ خوناشامی _کمدی نویسنده=ریونا شخصیت های داستان= شوگا_تهیونگ_جیمین_جونگ کوک_رین_یونا خلاصه=رین و یونا بعد از عوض کردن مدرسشون با دو تا همکلاسی شر و شیطون به نام های جونگ کوک و جیمین اشنا میشن و در یکی از اردو های مدرسه...