Redemption [harry styles]

10

"نمیتونم باور کنم که اینکارو کردی."

هری بهم یه نگاه خسته انداخت و به فشار دادن انگشتاش رو دسته ی بازی ادامه داد.

"تو ی آدم بیگناهو کتک زدی"
من اعتراض کردم و دستمو به سمت تلویزیون دراز کردم

"اولین،این چیزیه که قراره تو این بازی انجام بدی."
من تماشا کردم که هری سیم قرمزو آبی رو تو ماشین مرد مرده بهم متصل کرد تا دوباره استارت بزنه.

بخاطر بازیای انتخابی هری که خودشو باهاش مشغول میکرد غرغر کردم
"این اصن کجاش سرگرم کنندس؟"

هری اه کشید.احتمالا عصبانیه ازین که این بازیارو بهم نشون داده.
"میخوای بازی کنی؟"

"فک میکنی جوابم چی باشه؟"
من مسخره کردم و دوباره روی کاناپه کنار هری نشستم.هری با بی علاقگی شونه هاشو انداخت بالا.
"نمیدونم،آره؟"
وقتی اون نگاه نمیکرد زبونمو اوردم بیرون و مسخره کرومش و نشست رو زمین.

"دیدمش"
هری زیر لب گفت وقتی که با یه موتور سیکلت از صخره میومد پایین .

من با صدای بلند آه کشیدم وقتی هری گفت
"اگه این بازیو دوس نداری خیلی میخوام بدونم که چه واکنشی به بقیشون نشون میدی."

من بهش اخم کردم وقتی کارکتری که نقش هری بود توسط کوسه خورده شد.
"صبرکن،چی؟ بازم داری؟"
ممکنه یکی باشه که خوشم بیاد.این بازی که اون داشت بازی میکرد خیلی خشن بود.امیدوارم بقیه اینقدر بد نباشن. اما اون گفت اونا بدترن.

لعنتی.

"اره،اونجارو چک کن"
اون انگشتشو به سمت جایی که کشوی تلویزیون بود گرفت بدون اینکه نگاهشو از بازیش برداره.
"ممکنه یکی پیدا کنی که خوشت بیاد."

من تقریبا بلافاصله رو زمین تلو تلو خوردم و کنار کشو نشستم. با کلیک رو یه اهرم کوچولو درش با چرخش باز شد و تقریبا ۲۰۰ تا بازی معلوم شد. من با صدای بلند نفس نفس زدم و یه دسته ی بزرگ ازونارو برداشتم بدون اینکه بهم بزنمشون.

فک کنم شنیدم هری زیر لب گفت بامزه ولی اعتنا نکردم.

من تقریبا ۵۰ تا بازی برداشتم و اونارو رو به روم رو زمین چیدم تا بتونم عنواناشونو به وضوح بخونم.
"چطوری این همه بازیو گرفتی؟"
پرسیدم و سی دیارو دورو برم پخش کردم.

"ما اونارو دزدیدیم،"
اون مثه همیشه معمولی و با بی اعتنایی گفت .

من سوپرایز نشدم، اون توانایی بانک زدنو خرج کردن پولای به دست اومدرو واسه بازی خریدن داره.به همین خاطر که مجرما نباید خیلی جوون باشن.

من لبامو رو هم فشار دادم و چن تا سی دی که چشمو گرفته بودن برداشتم و با صدای بلند روشونو خوندم.
"فیفا ۱۳"