🍫Part2🐺

1K 179 12
                                    


(chanyeol pov)

با شنیدن صدای اون زنیکه که همش می گفت آنتن نمی ده کلافه شدم و گوشیم رو محکم روی زمین پرت کردم.
تا حد مرگ نگرانش شده بودم. یعنی کجا می تونست باشه؟
با دستی که روی شونه ام قرار گرفت از فکر بیرون اومدم و به دوست چندین ساله ام نگاه کردم.
-چانیولا نگران نباش، مطمئنم که براش اتفاقی نیوفتاده.

+چی می گی لی؟ چه طوری می تونم نگرانش نباشم؟ می ترسم که پاش به اون قلمروی خراب شده باز بشه!
-نگران نباش، همچین اتفاقی براش نمیوفته، اون تنها نیست، دوستاشم باهاشن.
-چه طوری آخه؟ اون تک پسرمه تنها یادگاریه که ازش دارم.

-قول می دم، بهت قول می دم که اتفاقی براش نیوفتاده باشه! اصلا می خوایی من برم اونجا یه سر و گوشی آب بدم؟
+واقعا؟ می تونی؟ مشکلی که برات پیش نمیاد؟! - معلومه که می تونم! من که قانون شکنی نکردم! + لی، اصلا از این حرفت خوشم نیومد؛ بهتره بری!
-واا! کجا برم؟

تو اون خراب شده دیگه!
داد زد:
- این موقع شب؟!
+مگه اصلا برای تو فرقیم داره؟
- آ باشه، آروم باش الان می رم آماده شم.

(sehun pov)
پسره خر گودزيلا! چه طور جرئت می کنه به من بگه "گمشو"؟ اصلا می دونه که من کیم؟ معلومه که نمی دونه پسره بی لیاقت! عوضی، خر گودزیلا! ای خداا!
چرا اصلا من اینقده خر بودم که بیام کاوش جنگل؟ همینطور که با خودم مشغول بودم در اون طويله دونی باز شد و جناب خر گودزيلا، وارد طويله دونی شد.

با اخم نگام کرد که منم با اخم نگاهش کردم. پسره الاغ مگه ارث عمشو از من طلب داره؟
-پاشو بیا بیرون کارت دارم!
+نمییییام!
- ببین به اندازه کافی اعصاب من سگی هستا! پاشو بیا بیرون ببینم!

بلند شدم و با اخم و تخم از کنارش رد شدم؛ که دستمو گرفت و محکم به سمت بیرون اتاق کشیدم. همین طور که دستمو می کشید و بیرونمی بردم داد زدم:
+هی عوضی! چیکار داری می کنی؟ ول کن دستمو کنده شد.

نفهمیدم چی شد و کجا شد که توی دهنم زد و دهنم شروع به گز گز کردن، کرد. فقط فهمیدم که من، پارک سهون، پسر پارک چانیول، از کسی که
هنوز بیشتر از بیست و چهار ساعت نگذشته که میشناسمش؛ تو دهنی خورده بودم.
منی که تاحالا هیچ کس جز این عوضی دست روم بلند نکرد بود؟ منی که تا حالا کسی، کم تر از گل بهم نگفته بود. حالا از این عوضی کتک خوردم. واقعا به کجا رسیدم؟ چه طور به خودم اجازه می دم که کسی روم، دست بلند کنه؟

با صدای نحسش، به خودم اومدم.
- اینو زدم بفهمی که هیچ کس جرئت این که جلوی من سر بلند کنه رو نداره حالا تو به من می گی عوضی؟
و بلند تر داد زد:
- هااااا؟ بزار تکلیفتو معلوم کنم. تو اینجا نیومدی که فقط بخوری و بخوابی، از حالا هر چیزی رو که من می گم باید انجام بدی. و هیچ حق اعتراضیم نداری. از الان به بعد تو توی اتاق من، توی یه تخت با من می خوابی، همه کارهای منم باید انجام بدی مثل حمام کردنم، لباس تنم کردنم، غذا درست کردن و حتی سکس!

My Chocolate Wolf🍫Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt