•Thirteen•

2.2K 412 750
                                    


سلام عشقای من
شبتون بخیر
بازگشت باشکوهم مبارکتون😂♥️
شرط پارت بعد
85 ووت
+300 کامنت



چند ساعت بعد از اینکه شرکت خودش و پدرش سرزده بود و حالا تقریبا فاصله ای تا بیهوش شدن نداشت
،به خدمه سپرد تا کسی به هیچ عنوان بی اجازه بیدارش نکنه
و در اتاق رو قفل کرد

بدن کوفتش رو بجز باکسر تنش ، برهنه کرد لباس هاش رو وسط سالن بزرگ اتاقش
پرت کرد و دراز کشید تا بتونه کمی از تشنج‌های امروزش رو فراموش کنه.

چهارساعتی بود که تسلیم خواب شده بود
اما با صدای کوبیده شدن در ، از جا پرید و باعث شد تعادلش رو از دست بده و تقریبا از لبه ی تخت به پایین پرت بشه...

هیچ ایده ای نداشت
دقیقا کی انقد وحشتناک برای شکستن درب اتاقش
سر از پا نمیشناسه
بدون اینکه هیچ خدمتکاری ازش اجازه بگیرن.
با بالا ترین سرعتی که داشت
ربدوشامر بلند مشکی رنگش رو تنش کرد تا با باکسر جلوی در ظاهر نشه،
بلافاصله به سمت در هجوم برد

هری: تو دیگه کدوم خری هستی اینطوری-
جیمز ...؟!

با ضربه ی نسبتا محکمی که توی شونه ی راستش خورد کمی به عقب پرت شد و
جیمز با چشم های عصبانی بدون کلمه ب بدنش رو داخل خونه کشید

هری: چه مرگت شده ؟! چرا اینجوری شبیه فرشته ی مرگ پیدات شده !

جیمز بدون توجه به هری قدم هاش رو به سمت مبل های گوشه ی اتاق پیش گرفت و بدنش رو روی یکی از مبل ها پرت کرد

هری: دهنتو زودتر باز کن بگو چی شده !!!
دقیقا چت شده جِی؟ !

چشم هاشو با خستگی چرخوند و چنگش رو بین موهاش برد و درست روی مبل روبروی پسر فرود اومد

جیمز چشم های ابی رنگش رو که بی خوابی و خستگی ازشون میبارید به هری
دوخت و نگاه خشمگینش رو ذره ای توی صورتش جا به جا نکرد

جیمز: فقط.بگو.میخواستی.چه.غلطی.کنی.!

از بین دندون هاش کلمات رو محکم به زبون اورد
هری گیج به صورت عصبانی و داغون جیمز نگاه کرد
چیزی از حرف هاش نمیفهمید
و فقط یک جمله توی سرش شکل گرفت

هری:. وات د فاک مَن؟؟

هری هیچی از رفتار پسر مقابلش درک نمیکرد
به اندازه ی کافی نخوابیده بود
و نمیخواست وقتش رو بیشتر از این برای دیوونه بازی های جیمز تلف کنه
ساعت هنوز نزدیک هفت هم نشده بود

هری: از این به بعد نصفه شب چیزی مصرف کردی ، صبحش اینجا پیدات نشه .

نفسش رو کلافه بیرون داد و زیر نگاه کشنده ی جیمز از روی مبل بلند شد تا دوباره به تختش برگرده
اما با کشیده شدن ساعدش
که بیش از اندازه غیر منتظره بود
به شدت به عقب چرخید و سینه به سینه ی جیمز متوقف شد

 • Beloved Rival • [L.S]Where stories live. Discover now