زین مالیک مرد حرفاشه. وقتی گفت برای همیشه میره، واقعا از این حرف منظور داشت. یکسال میشه که زین مالیک از پیش من رفته.
بعد از اون روز من گلهارو دور ریختم و از اون آپارتمان بیرون رفتم. یه آپارتمان جدید خریدم و تا به امروز حتی بهش سرم نزدم.
زندگی بدون زین مالیک ادامه داشت. همونطور که زندگی بدون دنیل هم ادامه پیدا کرد.
اما عجیبه که بعد از زین کسی نتونست من رو شیفتهی خودش کنه.
هیچ چشمی به زیبایی چشمای اون نبود. شاید بعد از یکسال من عطر تن و گرمای بدن زین رو فراموش کرده باشم.
اما اون چشمارو نه. حتی اگر صدسالم بگذره من مطمئنم نمیتونم اون چشمارو فراموش کنم.
زین مالیک شمارهش رو عوض کرده بود. چون مهم نبود من چندبار بهش زنگ بزنم، اون سریع میرفت روی پیغامگیر. آخرین بار یه دختر دیگه برداشت و بهم گفت این شماررو تازه خریده.
منم تصمیم گرفتم شمارهش رو از روی گوشیم پاک کنم و به زندگیم ادامه بدم.
به قرارهای مختلف برم و آدمای مختلف رو ببینم، آدمای مختلف رو ببوسم و آدمای مختلف رو نوازش کنم. تا شاید بالاخره یکیشون اون حسی که یکبار زین بهم داده بود رو بدن.
بعضی شبها بغضی که توی چشماش بود نمیذاره من بخوابم.
چشمای ناراحت اون خودش یه نامهی خودکشی بود..
______________
تیم لیام
تیم زین
مسئله این است 😂
نظر و ووت یادتون نره 💛❤️
Love you all soooooooo much
_sx💙
![](https://img.wattpad.com/cover/192530052-288-k960668.jpg)
YOU ARE READING
Look Me In The Eyes(ziam AU)
Fanfictionمن مطمئنم چشمات میتونست زندگیمو عوض کنه، منو شیفتهی خودت کنه و کاری کنه جلوت زانو بزنم اگر فقط میتونستم به چشمات نگاه کنم.. باید به چشمات نگاه میکردم...