رستوران
{خودم}
کوک و خانواده اش داخل رستوران بودن کوک الان واقعا خوشحال بود کنار خانواده اش برادرش و خواهرش داخل خانواده ای پنج نفره شون پر از عشق بود .کوک: همش نگاه خیره کسی رو روم احساس میکردم اما محل ندادم پس به خوردن غذای عزیزم ادامه دادم داشتم میخوردم که یکی پرید روم ترسیدم واقعا حول کردم غذام ریخت روم برگشتم ببینم کیه
کوک: وقتی برگشتم با ی دختر روبرو شدم این کیه دیگه چرا اینجوری نگاه میکنه یا خدا نکنه جنی چیزیه
کوک: یا مگه کوری زدی لباسمو خراب کردی
جنی: واقعا منو نشناختی ؟
کوک: شما چرا باید بشناسمت اصلا؟
جنی: یا عوضی یعنی چی ده سال پیش گذاشتی رفتی هی بهم میگفتی نونا حواست به هیونگم باشه این بود جواب این همه خوبی ؟
کوک: نشناختم به خدا اسمتو بگو !!
جنی : عوضی منم مین جنی خالا شناختی یا بشناسونمت
کوک:جنییییی نونااااااا
جنی: خر یکم یواشتر همه دارن نگاهمان میکنن
کوک : تازه متوجه شدم دارم داد میزنم ولی برام مهم نیست پس پریدم بغل جنی لباسشو مثل لباس خودم کثیف کردم هاهاها
جنی هم منو بغل کرد ولی سریع یادش اومد لباسم کثیفی منو هل داد ولی عقب نرفتم بیشتر بهش چسبیده ام که هیونگ اومد منو ازش جدا کرد جنی شروع کرد به فش دادن که هیونگ دستشو گذاشت رو دهنش و گفت جنی ما تو رستورانیم پس یکم آرومتر لطفا .
کوک: حقته تا روم نوری لباس عزیزم رو خراب نکنی خوب شد که نزدم فکت و پایین نیاوردم نونا جان زبونم و براش درموردم که اومد سمتم که هیونگ گرفتش منم به بهونه ای دستشویی رفتن در رفتم ولی هنوز نگاه کسی رو خودم حس میکردم بخیال شدم رفتم دستشویی لباسم و دراوردم و تمیزش کردم با این که نم داش و عضله های بدنمو نشون میداد پوشیدمش رفتم بیرون
نگاه همورو رو خودم احساس میکردم همه دخترا داشتن درمورد بدنم حرف میزدن ولی برام مهم نیست که چی میگن دخترا همیشه برا من میمیرن
جیهوپ: اوه جی کی کشته کشته مرده ندی ی وقت
جی کی : هه کیه که نخواد ی شب با جی کی باشه هیونگ عوضی بودن کاره منه
جیهوپ: اوههههه عجب حرفی باید اینو با طلا بنویسن به خدا
کوک: بسه دیگه مزه نریز
یهو یکی ی پس گردنی بهم زد با چشمای سرخ شده ترسناکم نگاش کردم جنی بود مثل همیشه وقتی نگاهم دید ترسید رفت پشت جیهوپ و گفت غلط کردم لطفا ببخشید .
کوک: اشکال نداره
شب شام رو با شوخی های من و جیهوپ گذشت تو راه برگشت خونه بودیم همش تو فکر بودم که تو دانشگاه چه غلطی بکنم خسته شده بودم با برخورد سر کسی رو شونم از فکر بیرون اومدم جولی بود
جولی: به چی فکر میکنی کوکی
کوک: به دانشگاه نمیدونم باید چیکار کنم خسته شدم از درس خوندن دلم میخواد ی اتفاق خیلی خاص تو زندگیم بیوفته ولی نمیشه تو زندگی من همچین چیزی نیست
جولی: اخه داداش قشنگ خودم دلش از همه پره اخه عزیزم بیا بغلم ببینم
کوک: نمیخواد ولم کن دیگه حرفی نزدیم و نزدیکای خونه بودیم و رسیدیم پیاده شدم منتظر بقیه شدم وقتی اومدن باهم رفتیم داخلعاشق این خونه بودم ولی برا خودم نزدیک دانشگاه ی خونه خریدم به همه شب بخیر گفتم و رفتم اتاقم تا بخوابم
وقتی به تختم رسیدم خودمو پرت کردم رو تختم رفتم زیر پتو وقتی سرمو به بالشت که رسوندم سریع خوابم برد .....
سلام بچه ها ببخشید که اپ نکردم دستم بند و کار داشتم
بچه ها راستی ی چیز باید بهتون بگم
من ایران نیستم و المانم بعد ساعت های المان و ایران فرق میکنه
پس وقتی خواستم اپ کنم بهتون میگم ساعت چند
درسته بازدید میزنید ولی ووت نمیدید
اشکالی نداره ولی لطفا اگه خوشتون آمد ووت بدید
عاشقتونم تا پارت بعد خدافظ
YOU ARE READING
My heart
Romanceمدرسه ای/ کمی اسمات/ عاشقانه/ هپی اند چی میشع اگه جونگکوکی که نصف عمرشو تو امریکا گذرونده برگرده کره چی میشه اگه تو دانشگاه با یک آدم عوضی اشنا شه چی میشه اگه درگیر احساساتی بشه که ازش سر درنمیاره..... Copel: Vkook, yoonmin, namjin, jhope+Jennie...