Part 7

191 39 29
                                    

تمام چیزی که تیونگ میخواست یه صبح این شکلی بود . صبحی که با جهیونی که در آغوشش بود شروع شد .

آروم سرش رو تکون داد و به مردی که درست کنارش به خواب فرو رفته بود نگاه کرد . نمیتونست جلوی لبخندش رو بگیره . دست های جهیون هنوز دور گردنش بود و پاهاشون بهم گره خورده بود .

تیونگ حصار دست هاش که دور سینه ی جهیون پیچیده

شده بودن رو تنگ کرد و خودش رو توی بغل گرم جهیون چپوند .

یهو دست های جهیون محکم شد و تیونگ بیشتر توی سینه ی مرد فرو رفت .

تیونگ نگاهی بهش کرد و با لحن سافت و خواب آلودی پرسید : " جه ، بیداری ؟ "

جهیون آروم بین پلک هاش فاصله داد ولی معلوم بود که هنوز هوشیاری کاملش رو بدست نیاورده .

تیونگ لبخند زد و کمی به جلو خم شد و بوسه ای روی لب جهیون کاشت .

جهیون با لمس لب های نرم تیونگ نیشخندی زد .

صبح بخیر . "  تیونگ گفت و دست روی گونه ی جه

کشید .

صبح تو هم بخیر " جهیون انگشت هاش رو توی موهای تیونگ برد و بوسه ای روی پیشونی ـش به جا گذاشت .

اما طولی نکشید که جهیون از روی تخت بلند شد و پسر رو پشت سرش تنها گذاشت . پسر به دکتر جوون که لُخت زیر پتو خوابیده بود نگاه کرد .

تیونگ با شیطنت لبخند زد و پتو رو کمی از روی خودش کنار کشید .

جهیون خندید و گفت : " میرم صبحونه درست کنم "

مطمئنی ؟ اگه بری یه جور وقت تلف کردن میشه " تیونگ گفت .

" برمیگردم "

" اوکی سریع انجامش بده ، جه "

 جهیون با شلواری که از دیشب پاش بود از اتاق بیرون رفت .

به محض ورودش به اشپزخونه ، روبی محکم به پاش چسبید . لبخندی زد و دنبال قوطی غذای پاپی تیونگ گشت و به محض پیدا شدنش اون رو توی ظرف مخصوصی ریخت و جلوی پاپی کیوت ته گذاشت .

موقع درست کردن صبحونهء خودش و ته ، با حلقه شدن دستی دور کمرش سوپرایز شد .

نمیتونم دیگه صبر کنم " تیونگ با ناراحتی گفت . دکتر جوون هم مثل جه لباس های دیشب ـش رو تن کرده بود .

فقط پنج دیقه نبودم ته . میفهمی ؟ فقط پنج دیقه " جهیون با لحن طعنه داری گفت .

" اع ! خودت گفتی میخوای با من باشی چرا این شکلی حرف میزنی باهام پس ؟ " تیونگ از جه جدا شد و گفت .

جهیون دست هاش رو دور کمر ته حلقه کرد و پیشونی ـش رو بوسید : " معلومه که میخوام باهات باشم . فقط الان خیلی شیطون شدی . همین ! "

Broken.- Jaeyong [ Book 2 Of Mend Trilogy ][Per. Ver.]Where stories live. Discover now