01

3.2K 556 117
                                    

دود سیگار، مشروبات مرغوب الکلی که توسط متصدی‌های جذاب بار سرو میشدند، صدای بلند موسیقی و رقص نور‌های متعدد از جمله دلایلی بودند که گی بار "UniqueBeat" رو به پاتوقی عالی برای اشخاص دگرباش تبدیل میکرد؛ اما اصلی‌ترین دلیلی که باعث میشد این بار متمایز از سایر بار‌ها باشه، به طوری که یک گی بدون ذره‌ای تامل انتخابش کنه، درست در وسط سالن اون قرار داشت؛ یک میله و یک رقاص قدبلندِ سکسی!

روزانه بیش از ۳۰۰ نفر برای دیدن رقص پسر جوان به این بار رفت و آمد میکردند و جی‌هوپ ۲۳ ساله مثل یک ماشین رقص، دائماً در حال پیچ و تاب خوردن به دور میله‌ و اغوا کردنِ تماشاچی‌هاش بود. از پنج غروب تا پاسی از شب، بدون خستگی!

-«سردش نمیشه؟»
مین یونگی گفت، لیوان خالی مشروبش رو پایین گذاشت و دوباره تیپ پسر رقاص رو زیر نظر گرفت.

شلوارک کوتاه و جذب پوشیده و پاشنه‌ بلند‌ی پاش کرده بود که یونگی حتی نمیتونست راه رفتن باهاش رو تصور کنه، چه برسه به رقصیدن، و با اینکه بالاتنه‌اش برهنه بود اما ساسبند به تن داشت. شاید میخواست با پوشیدن اون، نوک سینه‌هاش رو پنهان کنه.

با صدای متصدی بار نگاه‌ خیره‌اش رو از جی‌هوپ گرفت و به اون دوخت:«چیز دیگه‌ای میل دارید قربان؟»

یونگی سرش رو به طرفین تکون داد و گفت:«نه ممنون.»

متصدی تعظیم کوتاهی کرد و خواست بره که یونگی با پرسیدن سوالی متوقفش کرد:«این پسره...رقاصتون...اسمش چیه؟»

-«‌جی‌هوپ قربان.»

-«جی‌هوپ؟!»

-«بله. به شدت از گفتن اسم اصلیش اجتناب میکنه. فقط رئیس بار و عده‌ی اندکی اسمش رو میدونن.»

یونگی سر تکون داد و زمزمه کرد:«جالبه.»
و دوباره پرسید:«هر شب بعد برنامش سرویس میده؟»

متصدی بار از لحن مشتری جا خورد اما به روی خودش نیاورد و تایید کرد:«درسته. هرکس مبلغ بیشتری بپردازه میتونه برای یک شب بدنش رو در اختیار داشته باشه.»

یونگی نگاهش رو دوباره به جی‌هوپ داد و گفت:«کارش حتی از کار منم سخت تره. از غروب تا شب میرقصه. جون داره درست درمون سرویس بده؟»

پسرک متصدی هیجان زده توضیح داد:«قربان، شاید غیر ممکن به نظر برسه اما انرژی این بشر تموم نشدنیه!»

-«اینطوره؟»

قاطع جواب داد:«بله!»

یونگی از جاش بلند شد و رو به متصدی گفت:«کنجکاو شدم. چطور میتونم امشب داشته باشمش؟»

کمی اونطرف‌تر، جی‌هوپ در حالی که نفس نفس میزد، رو به تماشاچی‌ها یا در حقیقت رو به گرگ‌های گرسنه‌ی رو به روش تعظیم کرد. فقط خدا میدونست که چقدر از اون آدم‌های بی‌شرف متنفر بود، مخصوصاً کسایی که حین اجرا دستمالی‌اش میکردند.

THE POLE DANCER || SOPEWhere stories live. Discover now