Part 21

1.2K 142 435
                                    

Iran
سلام سلام


برای کسایی که میپرسن چرا لرری نداره؟ این بوک زیامه و اگه قرار باشه ادامه بدم فصل دوم لرری هست..

کامنت و ووت یادتون نره چون باعث میشه برای نوشتن انگیزه بگیرم و بوکایی رو اپ میکنم که ووت وکامنت بیشتری میگیرن.. کسایی هم که نه کامنت میزارن و نه ووت میدن حق هیچ اعتراضی ندارن..

یه خلاصه از بوک رو بگم که خیلیا معترض بودن یادمون میره..

زین بعد تموم شدن قرار یه سالشون، بنا به دلایلی مرگ خودشو جعل کردو لیامو تنها گذاشت... یه سال از وقتی لیام رو ترک کرده میگذره و هنوز با هری در ارتباطه ولی دوستای معمولی هستن و زین راه خودش رو رفته و حالا شرکت خودش و دوست پسر داره...


راجب چن سال پیش نایل، وقتی دانشجو ترم یک بود و اشنایی با شان هم یه چیزایی نوشتم و نایل فارغ التخصیل شده و مطب خودشو داره...


لیام به شدت از زین کینه به دل گرفته و فک میکنه زین بازیش داده و همه حرفاش دروغ بوده..


لطفا بوک رو تو ریدینگ لیستتون اد کنید


همه ما تو زندگی رازی ناگفتنی داریم.. تاسفی چاره ناپذیر، رویایی دست نیافتنی و عشقی فراموش نشدنی..

چقد دلتنگ موهای مشکی و لبخند محسور کنندش بود.. چشمای عسلی ش که موقع خندیدن از ته دل میبستشون و لیام میتونست براش بمیره..

همه حسای خوبش با به یاد اوردن اینکه همه حرفاش ذروغ بوده و لیام با حماقت تمام دلباخته ش شده بود از بین میرفت
فک کردن به اینکه وقتی لیام رو ببینه قرار چیکار کنه باعث میشد اروم بشه.. نفسشو با صدا بیرون فوت کرد و سمت قفس کوچیکی که گوشه اتاق بود رفت.. در رو باز کرد و گلاده ای که ازش حرف زد بزرگی اویزون بود رو داخلش پرت کرد..

زین به زودی میفهمید که شاید بتونه خیلی ها رو بازی بده، بهشون بخنده و قسر در بره، ولی لیام جزو این خیلی ها نبود...

شاید زین رنج کشیده ای بود که نتونسته بود از زخمهاش عبور کنه و عقده هایی که گذر زمان و افراد بهش داده بود باعث میشد تبدیل به مار خوش خط وخالی بشه که هیچ بویی از احساس نبرده.. ولی اینا بهونه های توخالی بودن که قرار نبود بخشیده بشه

مثل دفعه قبل جلسه درمانیش رو اخر وقت هماهنگ کرده بود و وقتی رسید منشی داشت از دفتر بیرون میرفت..

لیام- روزبخیر جانت... دیر که نکردم..

جانت- روزبخیر.. نه به هیچ وجه... خدای من اقای پین.. شما کاملا خیس شدین...

با دیدن سر و وضع کاملا خیس لیام شکه شد...

دستشو تو موهاش فرو کرد و کمی تکون داد تا نمشو بگیره..

Mistake [z.m_l.s]Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ