-عمو ته تهههه من بستنی میخوامممممم پسرک با بغض رو به مردی که کنارش ایستاده بود میگه و برای تاثیر گذاریه بیشتر دستاشو رو صورتش میذاره +چرا گریه میکنی خبببب کوکی دستاشو دو طرف خودش اویزون میکنه و لبهاشو به طرز کیوتی اویزون میکنه که مرد تحملش تموم میشه و لبای خواستنیه اون موجود کیوتو بین انگشتاش میگیره که چشمای پسرک گرد میشه +بهت گفته بودم وقتی اینجوری خوردنی میشی تنبیهت میکنم؟؟! -ت..تنبیه؟ن..نه...نگفته..ب..بودی... +الان گفتم! و بدون اینک فرصتی به کوکی بده اون دوتا تیکه گوشت خوش طعمو بین لباش میگیره و با تمام وجود میمکه..... کاپل:ویکوک ژانر:فلاف-رومنس-زندگی روزمره-اسمات