پدر من کیم سوهوئه، رئیس یه سری شرکت بزرگ و مامانم پزشکه.
من یه خانواده ی خوب دارم
و یه داداش دوست داشتنی و درس خون
و دوست های خوب.
کسی مثه من باید یه "لیدی" باشه مگه نه؟
اما من یه دختر معمولی نیستم
خب... چطوری بگم؟ شیطون تر از بقیه م؟
پدر من کیم سوهوئه، رئیس یه سری شرکت بزرگ و مامانم پزشکه.
من یه خانواده ی خوب دارم
و یه داداش دوست داشتنی و درس خون
و دوست های خوب.
کسی مثه من باید یه "لیدی" باشه مگه نه؟
اما من یه دختر معمولی نیستم
خب... چطوری بگم؟ شیطون تر از بقیه م؟
تهیونگ، گربه کوچولوی داستان، با خودش فکر میکرد که روز های خوشش تموم شدند و در های خوشحالی تک به تک به روش بسته شدند. اما دقیقاً وقتی که فکر میکرد "دیگه از این بدتر نمیشه!"، جئون جونگکوک، پسرِ شوخ...