page 22

420 71 7
                                    


امروز وقتی ته با جونگ کوک حرف میزرد شنیدم شب قراره جیمین بیاد ... به کمک بابای جونگ کوک تونستم از اون مردی که بهم... تجاوز کرد شکایت کنم و اون مرد الان زندانه و به گفته جونگ کوک انگار از کسی دستور این کار رو گرفته بود و با اصرار ته ته پیش روانپزشکم رفتم ... خانوم خوبی بود  کم کم دارم رو به راه میشم ولی زخم قلبم فکر نکنم به این راحتیا خوب شه ...
تو این مدتی که پیش ته ته و کوکی می مونم سعی می کنم کمتر غذا بخورم تا فکر نکنن باری روی دوششونم چون حس بدی بهم دست میده و کمتر سر و صدا کنم تا وجودمو کمتر احساس کنن

امضاء : مین یونگی

The Only End Where stories live. Discover now