دخک🤹‍♀️😂

10.1K 1.6K 515
                                    

Part31

جونگکوک با دهن باز و چشم های اشکی به کیک تو دست جین خیره شده بود. شمع ها در حال آب شدن بودند و جین عجله داشت سریع تر فوتش کنه.

+زود باشه جئون. کیک داره آب میشه

جونگکوک بی توجه به حرف جین تهیونگ رو بغل کرد و پشت سرش همین کارو با جین کرد.

-ممنونم.. خیلی خیلی ممنونم.. دوستون دارم

جین خندید و سعی کرد کیک تو دستش صاف بمونه. موهای جونگکوک رو نوازش کرد و لبخند زد.

+حالا فوتش کن

جونگکوک شمع خرگوشی روشو با یه فوت قوی خاموش کرد و لبخند زد.

-تولدت مبارک بیبی.
+تولدت مبارک خرگوشک
-مرسی. واقعا مرسی..

جونگکوک ذوق زده بالا پایین پرید و به کادو ها اشاره کرد.

-همش مال منه؟
+آره مال تو..

قبل تموم شدن حرف جین، جونگکوک سمت کادو ها دوید. جعبه اول رو باز کرد و با تعجب هایی گفت. نمی‌دونست چیه یا چه کاربردی داره.

-این چیه؟
-این واسه کوکیه...
-پس من چی

با آویزون شدن لب جونگکوک، تهیونگ خندید و به جعبه بغلی اشاره کرد.

-اون کادو واسه توعه..
-هیهه.. باورم نمیشه

اصلا از کجا فهمیده بود جونگکوک دوربین عکاسی دوست داره؟
-چ. چطوری..

تهیونگ نیشخند زد. تنها چیزی که یادش مونده بود رو عملی کرد. جونگکوک بهش گفته بود با گوشی عکس میگیره و داشتن یه دوربین عکسی میتونست بهش اعتماد به نفس بده! پس چرا که نه.

جونگکوک کادوی جین رو باز کرد و اشک تو چشم هاش جمع شد. از کجا می‌دونستن که این چیز هارو دوست داره؟!
دسته بازی؟

*دلم میخواست بنویسم پی اس فایو آما ببخشید. اینا هنوز به 2020 هم نرسیدن... سو.. واستین تا چند سال بعد شون

-هیونگ..
+گریه نکن! گریه کنی میزنمت

جونگکوک با اشکی که از گونه اش چکید خندید و سمت بزرگتر ها دوید.
دوتاشون رو بغل کرد و گونه هاشون رو بوسید.

دلش میخواست نامجون هم اونجا بود.میتونست باهاش حرف بزنه؟ تند تند پلک زد تا اشکش بریزه.

-میشه به نامجون هیونگ زنگ بزنی؟ لطفااا
تهیونگ نگاهی به ساعت توی دستش انداخت و باشه ای گفت.

تلفنش رو برداشت و چند دقیقه بعد گوشی دست جونگکوک بود.

-بیدار باش بیدار باش بیدار باش لطفااا
...هیونگ
با صدای نسبتا بلندی گفت و نامجون رو ترسوند.

=چی شده؟ جونگکوک خوبی؟؟
-خوبم خوبم. هیونگ تولدمه

=چی؟
-میگم تولدمه! تولد

Not Your Toy!! | Vkook Namjin § FullWhere stories live. Discover now