Part 26

703 92 402
                                    


Zayn's Pov

دیدی وقتی تو یه ظرف شیشه ایی آب جوش میریزی داغ میشه...یهو بگیریش زیر آب سرد میشکنه.
تو این یه هفته ایی که مامان اومده خونه تمام مدت هری سعی میکنه جلوش نقش بازی کنه و نشون بده همه چی مثل قبله.
با من حرف میزنه، شوخی میکنه، میخنده...
آخ خنده هاش...
من ولی مَحوَم
محو چشاش...اصلا حرف که میزنه، نگام که میکنه انگار ولم کردن تو خلاء.

هرچقدر اون تلاش میکنه همه چیو عادی نشون بده من نمیتونم.
چون میدونم نیست...
چون بعدش که مامان میره تا میام سرِ حرفو باز کنم که تهشو برسونم به معذرت خواهیو ناز کشیدن همه چی عوض میشه.
هری عوض میشه...

نمیگه نمیخواد ببینتم، نمیگه ازم بدش میاد، نمیگه نمیخواد حرف بزنه اما بی محلی میکنه.
بی تفاوتیش بیشتر اذیتم میکنه...
این موقع ها من حکم همون ظرف شیشه ایی رو دارم.
خندش، حرف زدنش، چال لپش، چشماش همه و همه داغم میکنه اما بی محلیش آب سردیه که یهو گرفتن روم.

با شنیدن زنگ تلفن از جلوی در برگشتم تا قبل از رفتن به شرکت جواب بدم.
گفتم شرکت...
رابطه ام با لیام داره بهتر میشه و تقریبا مثل قبل.
بهش حق میدم...شاید منم اگر جای اون بودم با شنیدن اون خبر همین فکرو میکردم که کارم با میل و خواسته ی خودم بوده
نایلم خیلی کمک میکنه، در واقع اون همیشه هست تا کمک کنه مخصوصا وقتایی که منو لیام دعوامون شده.

_ بله؟
= سلام...خانوم مالیک تشریف دارن؟
_ من پسرشونم.
= اوه...از مدرسه برادرتون تماس میگیرم. اگر براتون مقدوره امروز حتما بیاین مدرسه
_ اتفاقی افتاده؟
+ خیر نگران نشین اما مسائلی هست که لازمه با خانواده مطرح بشه
_ بله ممنون که اطلاع دادین..امروز میام

از محوطه کوچیک و خالیه مدرسه رد شدم و به ساختمون رسیدم. سکوت تقریبی و سالن خالی نشون میداد بچه ها سر کلاسن.
با گذروندن چند کلاس و راهرو بلاخره دفتر مدیریت رو پیدا کردم.
تقه ایی به در زدم و بعد از شنیدن "بفرمایید" داخل شدم.
_ سلام..مالیک هستم
= سلام بله خوش اومدین.
در حالیکه با دستش به مبل کنارم اشاره میکرد ادامه داد
= بفرمایید خواهش میکنم

سرمو آروم تکون دادم و لبخند مودبانه ایی زدم
در حالیکه مینشستم سوالمو پرسیدم
_ چه مشکلی پیش اومده؟
= راستشو بخواین میخواستم در رابطه با اُفت نمرات هری باهاتون صحبت کنم و دلیلشو جویا بشم.
هری از شاگردای خوب ماست. چه از نظر درسی و چه از نظر انظباطی. اما چند روزی میشه که نمراتش اُفت کرده. اونم نه در حد یکی دو نمره که نگران کننده نباشه. هری کوئیز هاشو صفر یا نهایتا یک و دو شده. تقریبا برگه هاشو سفید تحویل معلم میده.
سر کلاس اصلا حواسش به درس نیست.
این چند روز اصلا تو محوطه یا دورو بر تاملینسون ندیدمش. خیلی تو خودشه. مشکلی تو خونه پیش نیومده احیانا که بخواد تو روحیش تاثیر بذاره؟ اگر کمکی از دست ما بر میاد خوشحال میشم در جریانمون بزارین.

DO YOU HATE ME? [Zarry & Lilo]Where stories live. Discover now