Part 20

1K 131 253
                                    


Louis's Pov

× من درکت میکنم اما این دلیل نمیشه که ببخشمت...حالا حالا ها باید بدویی مستر پین.

بعد از اینکه هولش دادم کنار و مبهوت، پشت سرم جاش گذاشتم وقتش بود تا نقشمو عملی کنم.
همش که نباید من بخاطر اون عفریته حرص بخورم.

با پیدا کردن فرد مورد نظر لبخند شیطانی ایی زدم. تقریبا هم قد لیام بود اما هیکلش یکم درشت تر بود.قیافشم خوب بود...به پای لیام نمیرسید اما خب...حالا چرا دارم با اون وَشی مقایسش میکنم؟!
وللش بابا راسته کارمه.

جلو رفتم. پشتش به من بود پس دستمو روی کتفش گذاشتم تا متوجهم بشه.برگشت و سوالی نگاهم کرد
× هیییی...خوش میگذره؟!
نگاه مرددی بهم انداخت...حقم داشت. کدوم کسخلی وسط پارتی میاد از مهموناش سوال کنه تا از کیفیت مهمونیش مطلع شه؟
= اوووم...اره. عالیه.
دستمو جلو بردم و خودمو بهش معرفی کردم
× لویی
نگاهی به سر تا پام انداخت
= خوشبختم، لویی...من نُواعم‌‌‌.
× خوشحالم از آشناییت نُوا... میخوای بشینیم؟
= حتما. هر طور تو بخوای.

و به مبلی که یکم ازمون فاصله داشت اشاره کرد تا من اول راه بیوفتم.
میتونسم نگاهشو که روی پشتم سنگینی میکرد حس کنم.
اگر مجبور نبودم برمیگشتم و انگشت فاکمو میکردم تو چشمش و میگفتم سرشو بکنه تو کون خودش اما حیف که مجبورم.
حتی اینم تقصیر توعه لیام!

رو مبل کاملا چسبیده بهم نشست و شروع به صحبت کرد.
یجورایی داشتم به گه خوردن می افتادم. شاید باید یکی دیگه رو انتخاب میکردم. انقدر فکرم مشغول شده بود که حتی یادم رفت لیامو بپام ببینم حواسش بهم هست یا یه جنده دیگه مثل دوست دخترش پیدا کرده و باهاش سرگرمه.

با دیدن شات نُوا که خالی شده بود فکری به سرم زد. شاتو از دستش چنگ زدم.
× میرم برات پرش کنم. برمیگردم
نیشخندی زد و سر تکون داد
کیرم تو فیست بابا اه

زیر لب غرغر کردم و به سمت بار رفتم
بطری مشروبو برداشتم اما تا خواستم شاتو پر کنم با شنیدن صدای همهمه توجهم به سمت همون مبلی که روش نشسته بودم جلب شد.
اون لیام بود که با نُوا گلاویز شده بود؟!

اولش مثل خر، ذوق کردم اما با بالا گرفتن دعوا استرس و نگرانی بهم هجوم آورد
به حدی که باعث حالت تهوعم شده بود اما نمیتونستم از جام جم بخورم.

Zayn's Pov

وقتی هری گفت میره دستشویی سری تکون دادم و خودمو مشغول گیلاس توی دستم کردم. امیدوار بودم که دیگه کسی نیاد سه پیچم بشه چون اینجور که بوش میاد هری بدجوری حساسه. هرچند حاضرم برای دیدن فیسش وقتی داره حرص میخوره هر کاری کنم(سادیسم😂)

با شنیدن همهمه و جیغ چند نفر سرمو بالا گرفتم.
گردن کشیدم تا بین اون همه جمعیت منبع ایجاد این سروصدارو پیدا کنم.
با دیدن لیام که داشت دعوا میکردم نفهمیدم گیلاسو کجا گذاشتم. دویدم سمتشون و اون پسره ی لاشیو از روش هل دادم کنار و بعد لگدم تو پهلوش خوابید.
من نمیدونم چیشده و موضوع چیه اما دلیل نمیشه این پسره رو نزنم.اگر لیام درگیره شده حتما حق با اونه.

DO YOU HATE ME? [Zarry & Lilo]Where stories live. Discover now