166

164 22 13
                                    

اين داستان:چگونه خود را به زور جا كنيم؟

كريس:*در ميزنه و با عروسك خرسش مياد تو اتاق استيو و باكي...*ميتونم شب پيشتون بخوابم...

استيو:باز چه كلكي ميخوايي بزني كه خودت رو بين ما جا كني ؟

كريس: خوب...ميترسم...

باكي:كسي تو اتاقت نيست كه بخوايي بترسي سوييت هارت!خودتي فقط !ديگه چرا ميترسي؟تازه اتاقت هم تاريك نيس!

كريس:من از اينكه تو اتاق تنها باشم نميترسم ،از اينكه تو اتاقم تنها نباشم ميترسم...

باكي:*پتو رو ميزنه كنار*بيا بغلم بخواب بيبي

استيو:*هنگ ميكنه*ولي امشب....

باكي:استيو!بچه رو درك كن!ترسيده...

كريس:*مياد رو تخت و سرش رو ميزاره روي سينه باكي و محكم بغلش ميكنه*اره ترسيدم

استيو:اين منصفانه نيس...

باكي:*استيو رو ميكشونه سمت خودش*استيو،تو هم بيا تو بغلم

استيو:جامون ميشه؟

باكي:*به قفسه سينه اش ضربه ميزنه*اره جا برات هست:)

استيو:حالا كه خيلي اصرار ميكني باشه ميام

كريس:*بيشتر ميچسبه به باكي*ولي اين بغل فقط مال منه!

استيو:عيبي نداره منم الان روي جفتتون پهن ميشم

*استيو خودش رو مثل پتو ميندازه رو باكي و كريس*

باكي:عايي استيو خفمون كردي!

استيو:پس برام جا باز كنيد

كريس:باشه ،بيا سينه بابا رو تقسيم كنيم ...سينه راست مال منه سينه چپ مال توهه ،قبول!

استيو:قبوله 🙂👌🏻

باكي:*با خنده سر جفتشون رو ميگيره و به خودش فشارشون ميده*بخوابيد ديگه...

استيو:خوب كي برق هارو خاموش ميكنه...

كريس:من نيستم...

باكي:منم خوابيدم

استيو:هوووف

اين داستان ادامه دارد...

fun time with avengers 3 (complete✔️)Where stories live. Discover now