Jungkook:
جای خوشحالیه فروشمون عالی پیش میره
تقریبا دو یا سه هفتس ک فروش برونی هارو شروع کردیممیدونستم موفق میشیم
حالا همه چیز نظم گرفته بود و سر جای خودش بودتونستیم یه سالن بزرگ اجاره کنیم تا کارای پخت و پز و بسته بندی برونی ها رو اونجا انجام بدیم
بچه های بیشتری به جمعمون اضافه شده بودن و آرم گروهمون هم پیشرفته تر شده بود
جین حتی به همکاراش سر کار هم کلی برونی فروخته بود
این برونی داشت عین یه بمب صدا میکرد..درست همونجوری ک انتظارشو داشتمحالا هر جایی که میرفتی اسم برونی های مارو میشنیدی
همه جا بچه هامونو میشد دید که درحال فروختن برونی هستن و این فوق العاده بودتنها چیز عجیب و غیرقابل باور این بود که من و جیمین گاهی اوقات اونقدر تو فکر کار بودیم که از خستگی روی کاناپه و تو بغل هم خوابمون میبرد
جیمین کوچولوی عزیزم یه سرباز قوی و جنگنده بود
درست مثل خودم
قه مرد قوی و صد الیته بچ که اگه به خاطر گیر دادنای جین نبود این بچه میتونست شکوفا تر باشهو جین...خب میشه گفت هیچ وقت تا حالا با کسی اینقدر نزدیک نبودم و حس خوبی نداشتم...حتی تهیونگ که نصف زندگیمو درحال کون دادن بهش بودم
منو جین رابطه مون بهتر شده بود و میشه گفت خیلی باهم دیگه حرف میزدیم...حتی برام از همکارش نامجون میگفت که ازش خوشش میاد
اینکه مرد خنگ و جالبیه ولی جذابه که من اسمشو گذاشته بودم نامِ پس خورده و هرزگاهی از جین میپرسیدم که بلاخره قراره بهش کون بده یا نه
جین هم مثل پسرای ۱۴ ساله سرخ میشد و میگفت بی ادب نباشم ولی سکس که بی ادبی نیست....هست؟!
جین و جیمین حالا عضوی از زندگی من بودن...خب یه جورایی خوشحالم که کنارشونم و منو دارن من یه نعمت بزرگم که به زندگی هرکسی وارد نمیشه و خب خوشحالم که این نعمتو پیدا کردن
نفس عمیقی میکشمو از فکر بیرون میام
بعد جم شدن بچه ها و سفارش های لازم راه میوفتیم تا بریم محله ی جدید و برونی بفروشیمامروز چشم جین و دور دیدم و سریع بچه هارو جمع کردم تا بریم
راستش جین خوبه ها ولی زیادی غر میزنه و نمیزاره فحش بدمکیف زندگی به فحش داد و سلیطه بازیه دیگه
با نیشخند رو به بچه ها که پشتم میومدن میگم:《یادتون نره بچه ها قیمت دوبله واسه خونه های خوش مبله...پولدارا خوراکیای ارزون قیمت و قبول ندارن پس دوبرابرش کنید...اصلا قیمتو بکنید بسته ای 10 دلار چطوره؟》
با صدای کسی توجهم جلب میشه و سر جام میمونم که کل بچه ها به تبعیت ازم پشتم سرجا میمونن:《هی...داری چه غلطی میکنی؟》
![](https://img.wattpad.com/cover/237018542-288-k259098.jpg)
YOU ARE READING
𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐨𝐬𝐬
Fanfiction+خب مستر جئون خیلی خوشحالم که به برنامه ی ما اومدید، در ابتدای بحث بیاید کمی درباره ارتباط شما با غول بزرگ تجارت اوه گیون وو صحبت کنیم، این ویدیویی هستش که دیروز به دست همکاران ما رسیده..بیاید باهم ببینیمش با اتمام صحبت های مجری، مانیتور پشت صفحه شر...