Part 38

504 71 64
                                    

لیسا و جنی روی مبل نشسته بودند و درحال دیدن فیلم بودند

جنی به لیسا نزدیک شد و بهش چسبید: از وقتی که اون اتفاقات عجیب و غریب رو توی آزمایشگاه تجربه کردیم وقتی فیلم اکشن میبینم استرس میگیرم

لیسا لبخندی زد و سرش رو به سر جنی تکیه داد

 -از اون کیکی که رزان فرستاده بود خوردی؟

جنی سرش رو بالا و پایین کرد: آره. خوشمزه بود

کمی جا به جا شد تا بتونه به لیسا نگاه کنه: میگم نظرت چیه امروز بریم پیک نیک؟

-پیک نیک؟

-آره با رز و جیسو. الان یک هفته است که به خاطر جانگ بیرون نرفتیم.حوصلم سر رفته

لیسا کمی فکر کرد. حوصله خودش هم توی خونه سر رفته بود و به نظرش یک دورهمی دوستانه چیز خوبی بود

-باشه پس من میرم به جیسو و رز بگم

*****************************************************************

دخترا توی هوای آزاد روی چمن ها نشسته بودند و همشون  درحال خندیدن بودند

لیسا داشت فکر می کرد بعد اون اتفاقاتی که پشت سر گذاشتن یک دورهمی ساده چقدر میتونه لذت بخش باشه

جنی از توی ظرفی که آورده بود چهار تا ساندویچ بیرون آورد و بین دخترا تقسیم کرد

جیسو لقمه ای از ساندویچ خورد و بعد گفت: یادمون رفت آبجو بخریم

رز گفت: راست میگه بدون آبجو مزه نداره

جنی به دور و برشون نگاه کرد: این نزدیکی ها مغازه ای چیزی نیست؟

لیسا جواب داد: یکی هست فقط سوال اینجاست که کی میره

دخترا به همدیگه نگاه کردن

رز گفت: سنگ کاغذ قیچی میکنیم هرکی باخت میره

.

.

.

.

.

.

.

-نههههه! یعنی من باید برم؟؟

-راه دیگه ای نداری لالیسا .زودباش که گرسنه ایم

جیسو گفت

لیسا با بی حالی بلند شد و به طرف مغازه راه افتاد

-متاسفم بیبی!

جنی وقتی لیسا داشت دور میشد گفت

رو کرد به جیسو و رز: دلم براش سوخت!

رز گفت: انقدر دوست دختر ذلیل نباش کیم جنی!

و همه خندیدند

چند دقیقه بعد نوتفیکیشنی برای گوشی جنی اومد

جنی صفحه موبایلش رو نگاه کرد

sweet punishment (jenlisa)Where stories live. Discover now