ژان به دور شدن ییبو نگاه کرد، با حرص داد کشید:
-بالاخره حالت رو میگیرم.
جی لی نزدیکش شد و گفت:
-هیس چه خبرته؟!
-مرتیکه ی پرو برگشته میگه یا بعد مدرسه میای بریم دنبال گیاه ها یا باید خودت تنهایی انجامش بدی.
-ییبوئه دیگه. بی خیال، برین انجامش بدین شرش کنده بشه.
بعد از تعطیلی مدرسه، ژان با غرولند کنار ییبو به سمت جاده ی خاکی که به تپه منتهی میشد راه افتاد. خودشو توی پالتوی قهوه ای رنگش پیچیده بود و دائم از این که بعدازظهر هوا سرده و باید یه روز تعطیل میومدن غر میزد.
ییبو نگاهی بهش انداخت و کلافه سر تکون داد. ژان عصبانی گفت:
-لعنتی هوا داره ابری میشه اگه اون بالا برف یا بارون بگیره چی؟
-برف و بارون میخورتت؟!
-هوا سردهههه، اگه اون بالا گیر بیفتیم یخ میزنیم.
-نترس طوریت نمیشه اگه هم برف و بارون گرفت سریع برمیگردیم حالا میشه خفه شی؟
-اگه گیر افتادیم اولین کاری که میکنم از بالای تپه پرتت میکنم پایین.
تا آخر جاده خاکی، ژان با قیافه ی عبوس و ییبو کلافه مسیر رو ادامه دادن. بعد از رد کردن یه سربالایی که شیب تقریبا تندی داشت و باز باعث انبوه غر از سمت ژان شد، روی تپه ای رسیدن که گلهای وحشی زیادی سطحش رو پوشونده بودن.
ژان نگاهی به دور و بر انداخت و گفت:
-باید با عکسهای توی کتاب راهنما مقایسه شون کنیم.
ییبو به سمت راست اشاره کرد:
-اول بریم اون گل زردها رو ببینیم، فکر کنم تنباکوی کوهی باشن.
ژان بی حوصله بینیش رو چندبار تکون داد و بعد پشت سر ییبو به سمت ردیف گلهای زرد راه افتاد.
-خودشه.
ییبو نگاهی به سر تا پای ژان انداخت و پرسید:
-هیچی همراه خودت نیاوری؟!
-کتاب رو آوردم دیگه.
-احمق منظورم یه چیزیه که توش گیاه هایی که میچینیم رو بذاریم.
-آقای باهوش چرا خودت نیاوردی؟!
-چون فکر میکردم توی احمق میاری.
ژان عصبانی داد زد:
-چرا هی به من میگی احمق؟ وقتی خودت اینقدر احمقی که نیاوردی چرا هی داری به من میگی؟ اصلا مگه تو به من گفتی همراه خودم چیزی بیارم؟!
-خیلی خب اینقدر داد هوار نکن، اَه ببینم مطمئنی خرگوشی؟ مرغی، گنجشکی چیزی نیستی اینقدر جیغ میزنی؟!
![](https://img.wattpad.com/cover/261304994-288-k51889.jpg)
YOU ARE READING
Viscum
Fantasyمدرسه ای پر از هایبرد های مختلف، اینجا دورگههای زیادی رو میبینید که هر کدوم ترکیبی از یه حیوان و انسان هستن. از هایبرد پروانه گرفته تا گرگ. اجتماعی که با وجود تفاوتهاشون باهمدیگه ارتباط خوبی دارن البته به جز دو تا از هایبردها که همیشه سر دعوا دارن...