_اماده ای بیب؟ +یسسسسسس دددییییی برییممم _هعی اروم وروجک کوک همینجوری ک کمربند جیمینو میبست سعی میکرد ارومش کنه تو جاش بشینه تا موچیش از پنجره بیرون پرت نشه باخنده فرمون و چرخوند و حرکت کردن _جیمین بشیننن چشمش ب خیابون بود و با ی دستش پیرهنه جیمینو میکشید تا سرشو بیاره تو +جیجینیتطو هوووراااا یااااا دددیییی ولم کنننن وقتی دید اینجوری فایده نداره ماشین و زد کنار جیمین ک از یهویی وایسادن ماشین تعجب کرده بود سمت کوک برگشت و نگاش کرد _ برمیگردیم +ههییننننن ن ن ن ن ددییییی ننننننهههههه عااااییییی _حرف منو گوش نمیدی +ببشید ببشیددددددد لطفنی _فایده نداره بشین میخام دور بزنم +جججیییغ نههههه عصن من خودم میرمممممم و با حرص از ماشین پیاده شد کوک ک از اینهمه گستاخیه جیمین تعجب کرده بود با بیخیالی و اخم ب جیمین نگا کرد _ تا س تو ماشینی + نه _ یکککک + نههه _دو؟ + دو سه هووراا تموم شد گفتم ن _خیلی خب هرجور راحتی . . . .
_بیبی کم مونده برسیم + باشه ددی _چیزی لازم داری ؟ + ن ممنون اخم بامزه ای کرد ک کوک با خنده ب رانندگی ادامه داد بعد اینکه رسیدن جیمین اروم پیاده شد و دست کوک و گرفت + اینجا چرا اومدیم ددی _تا برای بیبی گوشی بخریم +اما.. _ بیا حرف نزن و دست جیمینو کشید روبرو ی ساختمون خیلی بزرگ با برند تجاریه اپل بود
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
واااییی ددی این خیلی خوشگله کوک همینجوری ک موهای جیمینو ب هم میریخت بعد از گرفتن کارت بانکیش از پرنسل برای تشکر ی لبخند زد و از اونجا خارج شدن (ایفون پرو مکس شده 37 ملیون تف😐💦) جای دیگ رفتن ک تا کوک برای جیمین لباس بخره +ددی کلافه گفت _یس بیب همینجوری ک یکی از لباسارو جلوی جیمین گرفته بود گفت +ددی میگم... _ن این رنگش نمیاد و یکی دیگه از رنگارو روبرو جیمین گرفت میشنوم بیبی بگو _خیلی باز نیست یقش؟ +ددی با شمام کوک یکی یکی همه لباسای اونجارو داشت تنه جیمین میکرد _اینو پرو کن بزا ببینم رنگ دیگه ای داره و همینجوری بدون اینکه ب جیمین نگا کنه لباسو دستش داد ک البته بهتره بگیم رو سرش گذاشت تا اینکه دستش بده و سمت یکی از پرسنل رفت +هاااشیی فاک یو جئون
*فلش بک
_خیلی خب هرجور راحتی پس میرم همینجا تنها بمون جیمین ک دید ماشین داره حرکت میکنه و راستی راستی ددیش داره میره سمت ماشین دویید +نههه صب کن ددی در ماشین و باز کرد... +ددیییی قفله چرااااا کوک شونه بالا انداخت و روبرو رو نگا کرد وقتی سرشو برگردوند با صحنه ای مواجه شد ک قند تو دلش اب شد _ کیوت موچی زیر لب گف جیمین صورتشو ب شیشه چسبونده بود و همونجوری ک نوک بینیش داشت له میشد و چشاش تا اخرین حد ممکن باز بود دستاشو دو طرفش گذاشته بود تا کوکو ببینه و مظلوم نگاش میکرد +خووبب ددی ببخشید با صدای باز شدن در سریع با ی خنده ی بدجنس ک نقشش گرفته اومد داخل کوک خم شد و از داشبورد چیزی برداشت پیاده شد +فاک داره میاد سمت من درو باز کرد جیمینو کشید و همراه با خودش رو صندلیای عقب کشوند +ددی نکنه... _ درسته زود باش +عاایی ن ددیی ببخشید التماس فایده نداشت کوک جیمینو روپاش نشوند بعد از اینکه کوتاه لباشو بوسید دستشو سمت شلوارش برد و تا نصفه پایین کشید _لوب نداریم بیب مجبوری خودت خیسش کنی تا سری بعد متوجه بشی بیرون جای حرف گوش نکردن و لجبازی نیست جیمین لباشو جلو داد و اروم مشتشو رو سینه کوک کوبید +بدجنس کوک ی ویبراتور کوچیک ک دو گوی نقره ای ک با ی زنجیر ب هم وصل بودن و بالا اورد و رو لبای جیمین گذاشت _خیسش کن اروم اروم برای اینکه وضع و بدتر از اینکه هست نشه و کوک و عصبانی نکنه زبونشو روی اون دو تا گوی فلزی کشید و لیسش میزد با کشیدن اونا از دهنش سرشو رو سینه کوک گذاشت و نفسای لرزونشو بیرون داد بوتیشو بالا داد و سعی کرد ذهنشو از لمسای ددیش ک با بوتیش ور میرفت دور کنه کوک بعد اینکه حفره داغ و تنگ جیمین و اماده کرد اروم اونارو وارد جیمین کرد و متقابلن با ی ناله بلند از طرفه بیبیش بیشتر تشویق شد تا اذیتش کنه اونارو کامل داخل برد با ضربه ای ک رو بوتیه جیمین زد بخاطر پر بودنه سوراخش درد بدی تو پایین تنش حس کرد +عاخخخ ددی غلط تلدم _روزانوهات وایسا حرکت کردن تو اون وضع خیلی افتضاح بود چ برسه ب اینکه وایسه تو دلش خودش و هفت جد کوک و لعت کرد و بعد اینکه بابای کوکو ب رگبار گلوله بست البته تو دلش اروم با کمک شونه های کوک وایساد کوک شلوارشو مرتب کرد و بالا کشید _خوبه لباشو کوتاه بوسید
اروم رو صندلی نشسته بود با هرتکونی ک میخورد اونا داخلش روی هم میلغزیدن و باعث میشدن لباشو برای اینکه ناله نکنه گاز بگیره و ساکت بشینه و با دیدن ریز خندیدنای کوک اخماش بیشتر توی هم میرفت
*پایان فلش فک
کلی خرید کرده بودن و جیمین خیلی خوشحال بود البته اگ اون مشکل پایینو فاکتور بگیریم _این قشنگه وسمت جیمین گرفت لپای جیمین سریع سرخ شد هیینننن ددی بزارش سر جاش اونا محض رضای فاک دو ساعت تو بخش لباس زیر و لباس خواب بودن _خوبه +ن بده _قشنگه +ددییی این قرمزههه و برای اینکه بیشتر از این ابروشون نره سریع اونو از دست کوک گرفت جاش گذاشت و دستشو سمت اتاق پرو کشید کوک با خنده دنبالش رفت _لااقل اینو پرو کن +میکشمتتت جئون
با حرص اونو از دست کوک گرفت و داخل یکی از اتاقا رفت و درو بست
مرتیکه ی ....هوفففف یااا چ وضعشه ..این چرا اینجوری میشههع فاکک سرش کجاست لباسشو دراورد و اون لباس خوابه باز و البته جذبو پوشید ههیینن این چرا ..چرااا این همش توره
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
(لباس خوابی ک پرو کرده😂💦🧻)
ی لحظه ب تصویره خودش تو اینه نگا کرد رنگ مشکی تضاد خیلی جالبی با پوست سفیدش داشت و البته بخاطر تکونایی ک خورده بود ب لطف اون اسباب بازیه داخلش کاملا کلافه و هورنی بود لباسو سریع در اورد خاست لباسای خودشو بپوشه با تکون شدیدی گوی ها توش حرکت کردن ک نتونست جلوی نالشو بگیره کوک داخل اومد با دیدن منظره روبروش جیمین لخت با صورت و لپای گر گرفته و قرمز و چشای خمار زیر لب اسمشو صدا میکرد....
ووت و کامنت یادتون نره نوتلا های من راستی کامنتای خیلی قشنگی میزارین و همچین من دایرکت های قشنگی از شما دریافت میکنن بابت همشون کلی بوس بهتون ;*