📷Part 26📷

307 91 20
                                    

بعد از برگشتن همه،شیوون مشغول ضد عفونی کردن زخم دست تهیونگ و پای یونگی شد.به عنوان یه پزشک،همیشه یه سری وسایل کمک های اولیه پیش خودش داشت و برای همین وقتی مطمئن شد دست تهیونگ فقط یه ضرب دیدگی و کوفتگیه ساده اس،نفسی از روی راحتی کشید.جونگ کوکم با یه آرام بخش خوابونده بودن تا اثر اون نیش توهمی عنکبوت از بین بره و تا وقتی بیدار میشه،اون به قول سوکجین دردسر متحرک،اسپایدرمن بازی در نیاره.

هیچول تموم مدتی که شیوون مشغول رسیدگی به زخمای اون دوتا تاپ تازه وارد بود،کنار آتیش نشسته بود و بهش خیره شده بود.دیدن جدیتش موقع کار افکار هیچولو به زمانی میبرد که تو بیمارستان محل کار شیوون،منتظرش میموند تا با هم برگردن خونه و شیوون دونه به دونه مریضاشو با صبر و حوصله معاینه میکرد تا یه وقت به خاطر عجول بودنش اتفاق بدی برای مریضاش نیوفته.میبرد به زمانی که تنها دغدغه شون زیاد بودن مریضای شیوون،یا بادیگاردایی که مادرش براشون گذاشته بود و ممکن بود،هیچول رو لو بدن و اون دوتا دیگه نتونن با هم باشن.

وقتی افکارش بیشتر از یه مرور خاطره ساده پیش رفتن،سرشو چرخوند و دستاشو مشت کرد.جیسو که مدتی بود هیچول رو زیر نظر داشت سرشو خم کرد و بعد از گذاشتن یه بطری سوجو کنارش،با آرامش گفت:«به نظرم بهتره هر چه سریعتر سوتفاهما رو بر طرف کنین.نذار حس از دست دادنو تجربه کنی اوپا»و با قدم های سریع سمت رزی رفت.

رزی که حدس میزد دوست دختر کیوتش در مورد چی با هیچول حرف زده،با لحن کنجکاوی گفت:«چی شد؟حرفی زد؟؟»

جیسو سری به نشونه نه تکون داد و همون طور که هندزفری مشکی رنگی رو از جیب کیف رزی بیرون می آورد گفت:«نه واینستادم حرفی بزنه.میدونی اگه کنارش میموندم منفجر میشد و انتقام کارای شیوون رو از من میگرفت.حالا هم اونارو ول کن بیا این آهنگ رو گوش کنیم.باید حفظش کنیم.یه ماه دیگه ضبط برنامه شروع میشه و ما هنوز آماده نیستیم»

رزی هم سرشو جلو برد تا یه سر هندزفری رو روی گوشش بذاره که همون موقع جونگ کوک سرشو از بین کله هاشون رد کرد و با صدای آروم گفت:«من وقتی توهمی شدم خیلی ضایع بودم؟؟»

جیسو و رزی جیغ خفه ای کشیدن و با ترس از هم فاصله گرفتن.جونگ کوک سریع انگشت اشارش رو جلوی بینیش گرفت و هیسی گفت.وقتی جفتشون ساکت شدن و با قیافه ناباوری بهش زل زدن،با حالت بی گناهی پلک زد و گفت:«ترسیدم سوکجین هیونگ به جای اینجا بفرستتم کمپ اون دنیا پیش گربه بچگیام که الان کاملا تجزیه شده.حالا میگین به نظرتون خیلی ضایع بودم یا نه؟؟»

جیسو پوکر شد و با آرامش گفت:«میدونی اگه یه روز قرار شد مغزمو عوض کنم با مال کی عوض میکنم؟؟»

جونگ کوک اخمی کرد و با حالت متفکری گفت:«با اینکه درک نمیکنم چه ربطی به سوالم داره ولی با کی عوض میکردی؟؟»

Kak Block(BTS_yoonmin)[Full]Where stories live. Discover now