Part 20

92 17 62
                                    


فردی: سم؟

پسر برگشت و با فردی رو به رو شد. لحظاتی را با اخم به هم خیره شدند تا اینکه هردو خندیدند و بطرز عجیبی یکدیگر را بغل کردند. خای و بر و دارسی و جان و بن با دهان باز به مسخره بازی های آنها نگاه می کردند.

فردی: اینجا چه گوهی میخوری فاکر؟

سم: همون گوهی ک تو میخوری بچ.

چشم فردی به گروهی که با دهان باز نگاهشان می کردند افتاد.

فردی: گایز این سمه. سم اینا رفیقام(به بن اشاره میکنه) و این جذاب دوست پسرمه.

سم: خوشوق.....وایسا. چی؟ تو....

فردی: گیم؟

سم سوالی نگاهش کرد.

فردی: آره دیگه.

سم به نقطه ای خیره شد و سعی کرد اطلاعاتی که تازه به دست آورده را تجزیه تحلیل کند. فردی با اضطراب به او نگاه می کرد. 

سم: فااااااااک مرد این ک خیلی خفنه. 

گفت و مشت نسبتا محکمی به فردی زد و دستش را جلوی بن دراز کرد.

سم: خوشوقتم bro. 

بن با سم دست داد و سم دستش را محکم فشار داد.

سم: نبینم داداشمو اذیت کنی.

به شوخی گفت و همه خندیدند. به سمت خای برگشت.

سم: میتونم اسم این خانم زیبا رو بدونم؟

بر: البته. خای عشق زندگی من.

بلافاصله گفت و روی من تاکید کرد و دستش را دور کمر خای حلقه کرد. خای با لبخند به او خیره شد.

سم: باشه داداش. ایشون جای ابجی نداشته ی ما هستن. در ضمن من خودم دوست پسر دارم.

همه با تعجب به او نگاه کردند.

فردی: فاکر تو ک استریت بودی.

گفت و زد توی سر سم.

سم: خو ک چی؟ نمیتونم بایسکشوال باشم؟

فردی سرش را تکان داد.

سم: خب داداش اسمتو نگفتی ب ما.

رو به بر گفت.

بر: بر

سم با بر هم دست داد. رو به دارسی برگشت.

سم: عههههه دارسی چقدر بزرگ شدییی.

دارسی: تو هم بزرگ شدی سامویل.

سم: عااااااه هنوز منو با اسم کاملم صدا میکنی؟

با درماندگی گفت و دارسی خندید.

دارسی: جان این سامویله دوست صمیمی فردی. سامویل این جانه دوست پسرم.

legacies of OneDirectionWhere stories live. Discover now