Silent killer [L.S]

T w e n t y

"هری، هی، داری با دستات خفه م میکنی، بیدار شو"

لویی از حس سنگینی گردن و صورتش چشمهاش رو باز کرد، دستهای هری رو دید که دور تا دور شونه هاش کشیده شدن و محکم بغلش کردن.

لویی کمی تقلا کرد تا بتونه خودشو از بین دستهای سنگین اون پسر رها کنه اما هیچ جوره موفق نشد، پاهاش بین پاهای هری قفل شده بود، فقط تونست کمی تو جاش برگرده و به پهلو بشه، که تو این حالت صورتش دقیقا مماس با گردن هری بود.

لویی چپ چپ به اون پسر مست خواب روبروش نگاه میکرد، موهاش کمی رو پیشونی ش ریخته بود، لبهاش کمی از هم باز شده بود و انگار با چشمهای نیمه باز  داشت زیر چشمی لویی رو برانداز میکرد، اما حقیقتش این بود که هری کاملا خواب بود، و این فقط عادتش بود.

لویی اروم دست هری رو بلند کرد، ولی در نهایت فقط تونست دست سنگینش رو روی کمر ش بذاره اینجوری بیشتر به هری نزدیک شده بود، روی پوست هری پلک میزد تا مژه هاش یکم قلقلکش بدن و اون غول مدهوش رو بیدار کنن،

الان دید بهتری  به هری داشت ،دیگه خط اخم وسط پیشونی ش نبود، پوستش شفاف بنظر می رسید، نگاه لویی از موهای هری به گردن و بعد دستهاش رسید، کمی خودشو بالا کشید تا به گوش هاش نزدیک بشه.

با صدای ارومی زمزمه کرد

"هی، هری، نمیخوای_"

"چرا فقط تو بغلم نمیمونی گربه"

هری لویی رو بیشتر به خودش نزدیک کرد، جوری که لبهای لویی به گردن هری کشیده میشد، البته کسی قرار نیست بدونه که لویی کمی لبهاش رو روی گردن هری باز و بسته میکرد که خیلی نامحسوس بوسیده باشتش.

"پاشو هری، دیر به عکاسی میرسیم"

"اوهوم"

"اوهوم چیه؟"

"لو، انقدر صدا تولید نکن، ادامه بده"

"به ؟"

"به بوسیدنم، لبهات حس خوبی دارن، می‌دونستی؟"

'خفه شو"

=====

"هری کجایی؟ چرا گوشیتو جواب نمیدی؟ دیشب کجا موندی؟ هزا"

هری در حالیکه دستش رو گوشه ی چشمش می کشید و هنوز داشت خمیازه میکشید، تماس زین رو وصل کرد، زین انقدر نگرانش بود که مدام سوال میپرسید

"زین، زینی، من خوبم، دیشب یکم زیاده روی کردم"

"زیاده روی؟ هری نگو که مست شدی، اونم وقتی من نیستم، هی"

"لویی پیشم بود زین، بهت تماس هم گرفت، اما تو برنداشتی، پس منو برد خونه ش، نیازی به نگرانی نیست هوم؟"

"شت، گندش بزنن، متاسفم که پیشت نبودم هز، الان خوبی؟ سرگیجه نداری؟ همونجا بمون، میام دنبالت، دارم لباس میپوشم"