پارت ششم : چرا؟ چطوری؟

1.8K 311 133
                                    



جانگ کوک ناله ی بلندی از لذت کرد و داخل جیمین خالی شد

جیمین بی حال روی تخت افتاد از زمانی که به خونه امدن تا الان سکس داشتن

با انواع وسایل

جانگ کوک عضوش روخارج کرد و همزمان بات پلاگ رو وارد امگا کرد

_نه

_ساکت شو هرزه

جانگ کوک گفت و بلند شد

جیمین هق هق کرد 

فاک بهش میتونست داغی داخلش رو کاملا حس کنه

جانگ کوک سمت جیمین برگشت و به ارومی خوابوندش

_تکون نخور و بخواب

جیمین فقط سر تکون داد رد شلاق ها روی سینه باسنش و پاهاش میسوختن

نگاهش رو به دستاش داد  رد دست بندا مونده بودن و میسوختن

نگاهش رو اینبار به ساعت داد 

10 شب

چشماش روبست و گذاشت توی تاریکی خاطرات گذشته فرو بره

جانگ کوک بعد از اماده کردن حمام از دستشویی شخصیش خارج شد 

نگاهش رو به امگا غرق خواب داد

سمتش رفت و به ارومی بلندش کرد

و سمت حموم برگشت

وارد شد و همراه امگا داخل وان خوابید

سر امگا رو به شونه راستش تکیه داد

حتی از زیر اب هم میتونست رد کبودی ها و شلاق هارو ببینه

جای گیره های سینه های نیپلای امگا

نگاهش رو به چهره ی غرق ارامشش داد

چشماش که وقتی بسته بود یاد حلال ماه مینداختش

لبای درتش و بینی کوچیکش و موهای طلای سفیدش 

شبیه فرشته ها کرده بودتش

چرا احساس میکرد راه اشتباهی رو امد؟

سرش رو تکون داد تا از افکارش خلاص بشه

راه اشتباه؟

خنده دار بود


سمت قفسه کنار وان خم شد و شامپو  رو برداشت و مشغول شستن موهای ابریشمی امگا شد

موهای و سرش رو ماساز داد

بعد با شامپو مخصوصش موهای خودش رو شست و با لذت بوی نعنا و یخ رو وارد ریه هاش کرد

بعد ابکشی موهای خودش مشغول شستن بدن اگا شد از گردن سفید و بدون مارکش تا سینه ها شکم  پاهاش 

wrong homeWhere stories live. Discover now