⊹⊱ Part9 ⊰⊹

637 174 41
                                    


سلاااااام👋

بچه‌ها همونطور که قول دادیم امروز دو پارت میذاریــــــــم🥳

امیدوارم لذت ببرید🥰

ووووو

انتظار دارم سنگ تموم بذاریـــــداااا😜

لتس گت ایت!



🔞‌ پارت 9 🔞‌

جان تلوزیون رو روشن کرد و بی حوصله کانالها رو بالا و پایین کرد. سرش رو روی پشتی گذاشت و با پاهایی که از کاناپه آویزون بودند، کاملا روش دراز کشید.

ییبو دم در اتاق پرسید: "جان‌جان من با خودم لباس نیاورم عوض کنم. میشه یه دست لباس بهم قرض بدی؟"

جان سمت ییبو برگشت و منظره زیبایی دید که باعث شد کل بدنش توی لذت فرو بره.

اونجا ییبو دم در با سینه‌ای لخت، حوله‌ای که دور باسن خوش‌فرمش پیچیده شده بود و سیکس پک های زیباش رو به نمایش میذاشت، ایستاده بود. جان آب دهنش رو قورت داد.

ییبو وقتی جوابی ازش نگرفت، دوباره اسمش رو صدا زد: "جان‌جان؟" جان از جاش پرید.

جواب داد: "ها؟ هااا! حتما" و احساس معذب بودن کرد.

بعد به سمت اتاقش رفت اما درست جلوی در ایستاد. ییبو راهش رو سد کرده بود. جان سینه سفت ییبو رو به عقب هل داد: "برو اون طرف!"

ییبو با شیطنت نالید: "آاااه" و باعث شد جان سرخ بشه. ییبو نیشخند زد. کنار ایستاد تا جان رد شه.

جان در کمد لباسش رو باز کرد و شروع به گشتن کرد. یک تی شرت ساده سفید و یک شلوار راحتی طوسی بیرون کشید.

گفت: "میتونی اینارو بپوشی" و لباسها رو به ییبو داد.

ییبو لباس ها رو درحالی گرفت که نگاهش رو حتی یک لحظه هم از جانی که به طرز دیوانه واری قرمز شده بود جدا نکرد.

ییبو ازش تعریف کرد: "وقتی خجالت میکشی خیلی کیوت میشی..."

با تعریف یهویی ییبو جان به خودش لرزید.

"خفه شو!" ییبو رو به سمتی هل داد و از اتاق بیرون رفت.

ییبو با حالت رو مخی داد زد: "مطمئنی نمیخوای لباس عوض کردنمو نگاه کنی؟"

جان فحش داد: "فاک یو!"

ییبو نخودی خندید و لباس‌ها رو پوشید.

جان خودش رو روی کاناپه پرت کرد و صورتش رو توی کوسنها فرو برد.

زیر لب خودش رو سرزنش کرد: "چه مرگمه؟ چرا قرمز شدم؟ لعنتی! خیلی ضایع بود!"

صدای ییبو که یهویی کنارش ظاهر شده بود اون رو از جا پروند: "جان‌جان"

"آااااا" جان از جاش پرید و روی زمین افتاد.

༶ 𝙄'𝙢 𝙩𝙝𝙚 𝙂𝙤𝙣𝙜, 𝙔𝙤𝙪'𝙧𝙚 𝙩𝙝𝙚 𝙎𝙝𝙤𝙪 ༶Where stories live. Discover now