•°• p33 •°•

18K 2.7K 2.1K
                                    

هر سه پسر، تا آخرین حدشون خورده بودن و حالا در حالی که رستوران داشت تعطیل میشد، به صندلی هاشون لم داده بودن و تو حال و هوای خودشون سیر می‌کردن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

هر سه پسر، تا آخرین حدشون خورده بودن و حالا در حالی که رستوران داشت تعطیل میشد، به صندلی هاشون لم داده بودن و تو حال و هوای خودشون سیر می‌کردن.

"هی شما سه تا! داریم تعطیل می‌کنیم!"

با صدای زن، یونگی اعتراض کنان با همون حالت لم داده سرش رو صاف کرد و دستش رو توی هوا تکون داد.

"آجوما اذیت نکن! ما هنوز..سوجوی بیشتری می‌خوایم!"

زن جوری سرشون جیغ کشید که هر سه پسر تو جاشون پریدن و چند دقیقه بعد بیرون بودن و با چشم‌های خمارشون اطراف رو نگاه می‌کردن.

هوسوک تکیه‌اش رو از دیوار برداشت و صدایی از کلافگی از خودش تولید کرد و دستش رو توی موهای خودش کشید، چطور با این وضع قرار بود بره خونه؟ اصلا ماشینش رو کجا پارک کرده بود؟

چشم‌هاش رو چرخوند و با دیدن ماشینش، تلو تلو خوران به طرفش رفت و تو همون حین هم دستش رو به معنای خداحافظی برای دو پسر بالا آورد اما اون دونفر مست تر از این بودن که حتی متوجه رفتنش بشن‌.

جیمین به دیوار تکیه داده بود و به زمان و زمان فحش می‌داد، چرا حواسش نبود که انقدر مست نکنه؟ حالا چطوری می‌خواست بره خونه؟! با این وضعیتش مطمئنا قدرت رانندگی نداشت! یونگی کمتر از هوسوک و جیمین سوجو خورده بود و طبیعتا کمتر مست بود. چون می‌دونست هوسوک توی بدترین مستی هاش هم به راحتی رانندگی می‌کنه اما جیمین داشت زیاده روی می‌کرد و رانندگی براش غیر ممکن میشد.

چشم‌های خودش رو مالید و به بازوی جیمین کوبید.

"جیم بیا آدرس خونتو بهم بده که برسونمت!"

جیمین با بدخلقی دستش رو کنار زد و چشم‌هاش رو باز نکرد فقط اخمی روی صورتش نشست‌. یونگی نچی کرد و با گرفتن دوتا بازوهاش از دیوار جداش کرد.

"نکنه می‌خوای تو خیابون بخوابی؟"

جیمین دوباره خواست بازوهاش رو بیرون بکشه و این بار چشم‌های پر از حرصش رو هم باز کرد.

"اینجا رو نگاه کن! چشمای موچی چه برقی میزنه!"

یونگی با شیطنت گفت و جیمین با کوبیدن به قفسه سینه‌اش از خودش دورش کرد.

He Is My Boyfriend ❢ VkookWhere stories live. Discover now