همراه روز‌های برفیِ من، چرا به آغوشم بر‌نمی‌گردی؟

431 130 181
                                    

با صدای پیجر بیمارستان، چشم‌هاش رو باز کرد. چند دقیقه طول کشید تا موقعیتش رو به‌خاطر بیاره و زمانی که به‌خودش اومد، نگاه نگرانش رو روی تخت خالی بکهیون دوخت.

چشم‌هاش روی پتوی بکهیون که حالا تن خودش رو پوشونده بود، قفل شد و سریع از کاناپه‌ای که روش گلوله شده بود، بلند شد.
"خدای من، کجا رفته!؟"
به آرومی زمزمه کرد و بعد از پوشیدن کفش‌هاش اتاق رو ترک کرد، چندین احتمال توی ذهنش صف کشیده بودن اما جونمیون می‌خواست به قوی‌ترین‌شون فکر کنه.

اول باید به اتاق جدید چانیول ‌می‌رفت. بعد از رسیدن به آسانسور و زدن طبقه‌ی مورد نظر، چند لحظه روی زانوهاش خم شد تا نفسش برگرده سرجاش‌.

در نهایت در بخش وی‌آی‌پی بیمارستان از آسانسور خارج شد و خودش رو به اتاق دونسنگش رسوند. کارتی که بیمارستان برای باز کردن در بهش داده بود رو از جیبش در آورد و بازش کرد.

به آرومی داخل رو نگاه کرد و تونست جسم بکهیون رو ببینه. سر پسر کوچکتر روی تخت قرار داشت و نجوای آرومش اتاق رو پر کرده بود، انگار یه آهنگ رو زمزمه می‌کرد.

خیالش آسوده شد، نفس عمیقی کشید و در رو به‌‌آرومی بست. به سمت پنجره‌ای که در انتهای سالن بود رفت، دانه‌های برف به آرومی خودکشی می‌کردن و جسدشون زمین رو می‌پوشوند.

کثیفی شیشه‌ی پنجره حرف‌های دیشب افسر دو رو به‌آغوش مغزش برگردوند.

"سال نوئه و مدیریت تمام برج‌ها برای نظافت پیکره و آذین‌بندی ساختمان‌‌ها آماده می‌شن. نماشو‌ها می‌تونن به راحتی به طبقات فوقانی یه برج پنجاه طبقه‌ هم دسترسی داشته باشن، طبقه‌ی دوازدهم که دیگه چیزی نیست. دیروز وقتی برای بار دوم به بررسی ساختمون اقدام کردیم، یه شرکت خدمات نظافت داشت واتر‌جت، صندلی‌های دوچرخه مانند و وسایلی مثل این‌ها رو از ساختمون خارج می‌کرد. وقتی پرسیدم حدوداً سه روز مشغول نظافت بودن و در شب ارتکاب جرم هم وسایل در انتهایی ترین طبقه‌ی برج وجود داشته. این کار رو سخت می‌کنه چون مه غلیظی توی فضا وجود داشته و نزدیک‌ترین دوربینی که به تراس خونه‌ی آقای پارک نظاره داشته، متعلق به کافه‌ی پشت‌بامی ساختمان مقابله، حتی ‌اگه درون فیلم چیزی وجود داشته باشه اونقدر بی‌کیفت هست که به‌ درد نخوره. اما به هرحال قوی‌ترین احتمالی که می‌دم ورود از طریق تراسه."

نفس عمیقی کشید و سعی کرد از فکر کردن دست بکشه، چانیول به‌خاطر علاقه‌ی بکهیون به داشتن تراس طبقات پایین‌تر برج رو انتخاب کرده بود و اگه پسر کوچکتر می‌فهمید متهم از تراسی که عملا به‌خواست اون وجود داشته وارد شده، چه حسی پیدا می‌کرد؟

از این گذشته چانیول از ترس درز کردن فیلم خاصی به بیرون در تمام خونه‌شون دوربین نذاشته بود که نشیمن و اتاق خواب رو هم شامل می‌شد. با اینکه روان‌پزشک بود؛ اما می‌تونست بفهمه این پروند بدون هیچ مظنونی، قطعا آسون نیست.

Murder In Itaewon Where stories live. Discover now