Part.29

3.3K 375 62
                                    

تجونگ با چشم های خمار از خواب کنار جعبه های کادوی کریسمسش نشسته بود و با ذوق به عروسک و ماشین های مختلفی که براش خریده بودند نگاه میکرد و تک به تک باهاشون بازی میکرد.

تهیونگ و جونگکوک برای جیسو لباس شب زیبایی به همراه کفش ستش خریده بودند و جیسو با دیدنش از خوشحالی جیغ زده بود و هر دوشون رو بغل کرده بود.

_اوپا زود باش کادوی تهیونگ اوپا رو بده...

جیسو با هیجان گفت و لبخند زنان بهشون خیره شد.

تهیونگ لبش رو گزید نگاهی به جعبه توی دست جونگکوک انداخت.

_امیدوارم ازش خوشت بیاد بیبی...

جعبه قرمز رنگ رو از دست مرد گرفت و با لبخند مستطیلی گفت

_خیلی ممنونم ازت جونگکوکی

_اوپا بازش کن...

سرش رو تکون داد با باز کردن روبان دورش، درش رو برداشت که یه جعبه مخملی شکل مشکی رنگی رو داخلش دید.

با کنجکاوی جعبه مستطیلی رو بیرون آورد و با باز کردن درش چشم هاش فوری از چیزی که دیده بود گرد شد و دهنش باز موند... گردنبند ظریف برلیانی که نگین های زیبایی داشت مقابل دیدش قرار گرفته بود و با دیدن طرح پلاک گردنبند لبخندش عمیق شد و با چشم های قلبی به جونگکوک نگاه کرد.

_ج..جونگکوک..این...این خیلی زیباست... ازت ممنونم

جونگکوک لبخند مغرورانه ای زد.

_میدونستم ازش خوشت میاد...

جیسو بهش نزدیک شد و با دیدن شی داخل جعبه دستش رو جلوی دهنش گذاشت و با هیجان گفت

_اوه خدای من.... خیلی خوشگله اوپا... مبارکت باشه

تهیونگ تشکری کردو با درآوردن گردنبند رو به مرد گفت

_کمکم میکنی بندازمش دور گردنم؟

جونگکوک سمتش چرخید و سرش رو تکون داد

_البته لاو

گردنبند رو از دستش گرفت و با چرخیدن، پشت پسر قرار گرفت... بعد از بستن قفلش لبش رو زیر گوش پسر برد و به آرومی لب زد

_حالا دیگه همه میفهمن مال کی هستی...

لرزی از نفس های داغ مرد کرد و با پایین انداختن سرش انگشتش رو روی پلاک که کلمه Jk's به زیبایی دور گردنش میدرخشید، کشید.

تهیونگ بعد از دادن کادوی خودش  به جونگکوک که ساعت مارک طلا بود، در مقابلش بوسه ای روی گونه اش دریافت کردو سمت پسر بچه که در حال چرت زدن بود رفت و موهاش رو نوازش کرد 

_عزیزم از وقت خوابت گذشته.... باید بخوابی

تجونگ فوری عروسک اسپایدرمنش رو توی بغل گرفت و خوابالود گفت

💙𝕃𝕠𝕤𝕥 𝕀𝕟 𝕐𝕠𝕦𝕣 𝔼𝕪𝕤𝕖🦋Where stories live. Discover now