_درد چیه ؟
_چیزیه که باعث میشه ایمان بیاری .
_میشه واضح تر بگی !
_ببین درد باعث میشه تو همچی رو باور کنی ، باعث میشه بفهمی همه اونچیزی که نشون میدن نیستن ، باعث میشه اعتماد نکنی ، باعث میشه ایمان بیاری که هرچیزی امکان داره رخ بده حتی اگه غیر منتظره ترین چیز توی دنیا باشه.ماریا :)
_______________________
صدای زنگ رو مخ گوشیش باعث شد که آروم از توی بقل کوکی بیرون بیاد و به گوشیش که روی عسلی کنار تخت بود چنگ بزنه .
تماس رو وصل کرد و با صدای بم و گرفته اش که نشونه ی خوابآلود بودنش بود سلامی به فرد پشت خط کرد .
"آقای پارک تونستم یه قرار ملاقات جور کنم "
جیمین مثل کسایی که برق 25000ولت بهشون وصل شده باشه از جاش بلند شد که باعث بیدار شدن کوکی هم شد . اروم ببخشیدی زمزمه کرد و به ادامه ی مکالمه اش با یری شد .
×خوب چی جوری ؟ کی ؟ کجا ؟
"کار راحتی نبود من فقط تونستم با همسرشون یه قرار جور کنم و خود آقای کیم گفتن علاقه ای به ملاقات ندارن . امشب ساعت هفت رستوران سیلور . و آقای پارک ببخشید صبح به این زودی مزاحم شدم، روز خوش . "
×روزخوش.
و گوشی رو قطع کرد.
جونگکوک تازه از سرویس بیرون اومده بود و داشت موهاش رو شونه میزد که جیمین مث جت از کنارش رد شد و وارد دستشویی شد .
کوکی با چشمای درشت شده اش نگاهش میکرد و بعد با بیخیالی شونه ای بالا انداخت و مشغول ادامه ی کارش شد .{○○○♡○○○}
مجبور کردن بچه ها به کاری که دوست ندارن سخت ترین کار دنیاست ولی تسلیم شدن در مقابلشون هم باعث میشه دیگه به حرف کسی گوش ندن و لوس و نق نقو بار بیان .
یونگی برای هشتمین بار پتوی تهیون رو از روش کنار زد و با صدای نسبتا بلندش که سعی داشت کنترلش کنه برای بار چندم توی صبح صداش زد .
+کیم تهیون به نفعته بیدار شی !
تهیون دوباره اهمی گفت و پتو رو تا گردنش بالا کشید . یونگی پوف کلافه ای کشید و لبه ی تخت تهیون نشست .
{صاف باید تنبل بودن رو از تهیونگ به ارث ببری ¿}
+تهیون اگه تا نیم ساعت دیگه پایین سر میز صبحونه نباشی اون روی سگ من بلند میشه و چیز خوبی در انتظار مهمونی جشن تولدت نیست پسره ی غد .!
بلند شد و از اتاق خارج شد .
دلش نمیخواست با یکی یدونه اش اینطوری حرف بزنه ولی راه دیگه ای نداشت .تهیون مث جن زده از از تخت پایین پرید که انگشت کوچیک پاش با عسلی کنار تخت خورد و درد بدی گرفت .
![](https://img.wattpad.com/cover/301149749-288-k350486.jpg)
أنت تقرأ
The King
العاطفية"The King" "پادشاه " فصل دوم "The Prince" {♡}{♡}{♡}{♡} بازی . بازیه . چه با همنوعمون بازی کنیم چه زندگی . چه تمیز باشه چه کثیف . اخرشه فقط یه نفر برنده است . و من توی زندگیم مطمئن شدن دیگه نمیخوام بازنده باشم . دیگه نمیخوام اون کسی باشم که ب...