3.

1.4K 224 34
                                    

jin pov.

ودف اونا الان دارن جلو چشم من برای هم چشم و ابرو میان؟کور خوندن!

یه نگاه به هوپ کردم دیدم نه این کلا تو یه دنیا دیگست بهتره درش نیاریم بچه رو..

÷هوی تو دراز.

نامجون یه نگاه به اینور اونورش کرد و نگام کرد...

=با من بودی الان؟

÷نه پس با پسرعمه نداشتم بودم
یا همین الان اون دوتا میمون و از جلو چشمام دور میکنی یا من تو رو دور میکنم عزیزم..

=ولی کار اونا به من مربوط نیست ، به توهم مربوط نیست پس دخالت نکن هیونگ

هیونگ ها؟یه هیونگی نشونت بدم تا دوسال هیونگ از دهنت نیوفته دراز...

با حرص به اون بوزینه مو مشکی نگاه کردم...

÷خب جونگ کوک شی میگفتید این همه رستوران چرا اینجا اومدین؟
با نیشخند بهم نگاه کرد و گفت..
×به هر حال ما تازه متوجه شدیم هوسوک هیونگ دوست شماست وگرنه زودتر اینجا میومدیم

~البته میخواستم بهتون معرفی کنم ولی شماها یکم زیادی سرتون شلوغ بود
=من قبلا چند باری به اینجا اومدم

فقط چند بار اومدی؟ریلی؟
اومدم یه چی بگم که جیمین به حرف اومد بالاخره ..

+هیونگ من شما رو خیلی اینجا دیدم ولی نمیشناختم ، خیلی خوبه که الان هیونگای ایدل دارم

هیونگای ایدل؟اون دوتا میمون همین الانشم دارن با نیشخند نگات میکنن احمق ...

kook pov.

اوه خدای من اون فسقلی از انیمه اومده بیرون؟
لپ هاش ، لبای پفکیش ، چشمای کیوتش ، انگشتاش فاک انگشتاش ...

به ته نگاه کردم و بهش چشمک زدم که گرفت حرفمو..

×جیمین شی از خودت نمیگی خیلی ساکت به نظر میای

-همینطوره که کوک میگه، کنجکاو شدم راجبت..

با نیشخند به جیمین نگاه کردم که با حرفش چشمای من و ته همزمان درشت شد ..

+من پارتنر دارم

اخم پررنگی کردم که یهو همه نظرشون به ما جلب شد بعد حرف جیمین ..

-پارتنر داری؟بیشتر کنجکاو شدم راجبش بگو ..

به ته نگاه کردم که با نیشخند حرص درارش به اون موچی نگاه میکرد ، ودف کیم تهیونگ؟؟؟

+همسن شماست تهیونگ هیونگ ، بشدت جذابه و اوه اون واقعا شبیه شما و جونگ کوک هیونگه

با شنیدن این حرفش نه تنها من و ته بلکه همه برگاشون ریخت ...
خب مثل اینکه اون اصلا کم حرف و آروم نیست ...

×ام نظرت چیه تو اشپزخونه حرف بزنیم موچی؟

بهش نزدیک شدم تا حرف بزنیم و خواستم کمرش رو بگیرم ..

ته بلند شد و خواست دستش رو بگیره که..

+نه من کار دارم شماها چقدر حوصله سر برین :)

کامان این بچه چرا اینقدر عجیبه!!!!
تو الان داری کیم تهیونگ و جئون جونگ کوک رو به بوتت میگیری و بهشون میگی حوصله سر بر؟
آریو فاکینگ سیریس؟

jhope pov.

بین اون همه همهمه به یونگی نگاه کردم که بلند شده بود و تو رستوران میگشت ..

البته حق هم داشت جین و جیمین به رستوران طوری دکور داده بودن که انگار رفتی یه منطقه باز و دلت باز میشه ...

یه سمتی از پنجره های رستوران فضای باز داشت و ایوون با میز و صندلی و کلی گلای رنگارنگ
به شخصه وقتی رستوران رو پیدا کردم پاتوقم شده بود و یه روز نمیومدم روزم شب نمیشد ...

رفتم سمتش و باهاش هم قدم شدم که بهم نگاه کرد..

~خیلی قشنگه مگه نه هیونگ؟میخوای باهام بیشتر بیای اینجا؟مطمئنم نظرت رو جلب کرده ..

^جلب که کرده نظرم رو ولی به هر حال این روزا سرم شلوغه و نمیتونم همراهت بیام میتونی همراه با نامجون یا کوک و ته بیای ..

کامان اون از چی ناراحت بود...هیونگ با من هیچوقت اینطور صحبت نمیکرد ..

~هیونگ کاری کردم که ازم ناراحتی؟
نکنه بخاطر جین و جیمینه؟
اونقدرام مدت زیادی نیست میشناسمشون و من با جین صمیمیم
و منم فقط یه روز که اومدم اینجا نظرم جلب شد و بعد با جین اشنا شدم اونم بخاطر رفتارش با مشتریا بود ..

^چرا باید برای همچین چیزی ناراحت باشم؟

~پس چیزی شده هیونگ که من اطلاع ندارم؟

^باهامون برگرد خونه و شب پیش من بخواب

~همین هیونگ؟؟؟خب زودتر میگفتیییی اصلا امشب تو بغلت میخوابم

دیدم که یونگی هیونگ نیشش باز شد و منم همراهمش نیشم باز شد با دیدن لثه هاش ...

باهم رفتیم سمت بقیه که دیدیم جین داره با لیوان شیک من میکوبه تو کله ته ، جین نه ......
.
.
.
.
.
سلام :))))
بدقولی کردم نه؟
این هفته یه پارت دیگم اپ میکنم جدی میگم.
من جدا حال روحی خوبی نداشتم و الان که اینجام فقط بخاطر بدقولیم و شماهاست
اینکه ووت میدین و کامنت میزارین به شدت حال من رو خوب میکنه :)
به احتمال زیاد بعد پارت این هفته که آپ بشه وارد اتفاقات جدیدتری میشیم پس اماده باشین .

What do you think?Where stories live. Discover now