پارت دهم از فصل دوم

308 91 32
                                    

زندگی با صدای تپش های قلبی به جریان منظمش برمیگشت که حالا داره با سردرگمی به تپیدن زیر گوش جونگین ادامه میده!

اونقدر بی ریتم و نامنظم که حتی مطمئن نباشه این صدای قلب خودشه یا کیونگسویی که داره به آرومی در آغوشش میلرزه و از خجالت نمیتونه تا سرش رو
بلند کنه!

دستش رو نامطمئن روی شونه کیونگسو کشید و در مقابل سو بیشتر صورتش رو توی گردن جونگین مخفی کرد

جونگین: نمیخوای ببینی زخمام چطوری بخاطر تو خوب شدن؟!

کیونگسو آب دهانش رو قورت داد و درحالی که هنوز از برخورد چشمی با جونگین خودداری میکرد با تردید گفت:

کیونگسو: نمیخوام!

جونگین با تعجب خودش رو یکم بالا کشید و ادامه داد

جونگین: چرا؟!

کیونگسو: چون خوب نشدن!

جونگین: تو که ندیدی!

کیونگسو با انگشتای کوچیکش بازی کرد و بالاخره پس از گذشت لحظاتی قانع شد تا به صورت جونگین نگاه دوباره ای بندازه اما به محض برخورد با چشمای گیرای جونگ بدون اینکه کنترلی روی خودش داشته باشه به لب های خوش فرمش خیره شد و آب دهانش رو قورت داد!

با کشیده شدن دست جونگین روی کمرش، طوری که انگار تازه به خودش اومده باشه با سرعتی که نمیدونست چطور به پاهاش منتقل شده از آغوشش بیرون پرید و با حواس پرتی به سمت اتاقش فراری شد!

جونگین: کیونگســـو؟؟!

دستش رو با تعجب به سمت کیونگسویی که درحال دویدن بود گرفت و کمی خودش رو حرکت داد تا روی پاهاش بایسته و دنبال پسرکش بره و در همون حال بار دیگه فریاد زد

جونگین: کیونگــ...آخ!

دستی به شکمش کشید اما نگاهش همچنان به مسیری خیره بود که کیونگسو لحظاتی قبل ازش گذر کرده!

جونگین: لعنتی!

سرش رو تکون داد تا چشمای تارش دید بهتری نسبت به رو به رو داشته باشن اما هیچ چیز بهتر نمیشد!

جونگین: چــان!؟

دستی به مبل گرفت و با کمک گرفتن از اون، پاهاش رو وادار به ایستادن کرد اما درد شکمش چیزی نبود که به سادگی قابل حل باشه!

جونگین: پارک چانیــول؟!!

لعنتی زیر لب نثار چان کرد و به سمت آشپزخونه روانه شد تا خونه رو از وضعیت فلاکت باری که دچارش شده بود نجات بده!

به تنهایی باقی خرده شیشه ها رو با کمک جارو جمع کرد و توجهی به درد شدید شکمش نداشت!

با تمیز کردن آشپزخونه، نگاهش به وضعیت نابسامان هال افتاد و اونقدر خستگی به تنش فشار میاورد که بخواد با بی توجهی از این مسئولیت شونه خالی کنه و بجای اون کار به فکر شکم های گرسنه شون بیفته!

Jonjini | Kaisoo Where stories live. Discover now