𝐓𝐫𝐞𝐬

1.9K 336 423
                                    

صدای موزیک زیاد بود و با وجود بسته بودنه در، رگه های دود راهشون رو تا طبقه ی بالا باز کرده بودن و سردرد پسر رو چندین برابر میکردن

در حالی که توی ایینه به خودش زل زده بود با کراوات مشکی رنگی که دور گردنش انداخته بود ور میرفت

مهمونی شروع شده بود ولی کوک هنوز موفق به بستنش نشده بود

نفس عصبی ای کشید و کراوات رو از دور گردنش بیرون کشید
روی زمین انداختش و مشت محکمی به میز عسلی کوبید

چشماش رو بست و نفس عمیقی کشید
حسابی کلافه شده بود

بی توجه به کراوات دکمه های بالایی پیراهنش رو باز کرد و سمت در خروجی اتاق حرکت کرد
با خارج شدن از اتاق، حجم دود سفید رنگ بیشتر شده بود

پس پاکت سیگارش رو توی جیبش برگردوند

اگه توی این حجم از دود ، سیگار هم میکشید خفه شدنش حتمی بود!

در حالی که به جمعیت نگاه میکرد از پله ها پایین میومد و با چشم دنبال تهیونگ میگشت
به گردنبندش چنگ زد و از زیر پیراهن بیرونش کشید

بعضی از شرکای کاری تهیونگ با دیدن کوک، جلو میومدن تا با کوک صحبت کنن و پسر که حتی یه کلمه از حرفای اونا رو نمیفهمید
لبخند میزد و سرش رو تکون میداد

بعد از چند دقیقه ازشون جدا میشد و دسته ی بعدی مهمونا سراغش میومدن!
نگاه کوک به مرد قدبلندی افتاد که عکسش رو بارها دیده بود
دکمه ی شنود رو فشار داد و به لبخند به مرد نگاه کرد

_هی! کیم جانگکوک

کوک سرش رو تکون داد
اولین نفری بود که امشب از اسپانیایی استفاده نکرده بود
مرد لیوان شامپاین رو جلوی پسر گرفت
انگشتای کوک دور لیوان حلقه شد

-ممنون

_من از شرکای تهیونگ هستم میتونی...

قبل از تموم شدن حرف مرد دستای تهیونگ از پشت دور بدن کوک حلقه شد

_میتونی بری یونگی!

مردی که حالا اسمش رو فهمیده بود سرش رو تکون داد و از اونا دور شد
تهیونگ به لیوان شامپاین کوک چنگ زد و لیوان رو روی زمین انداخت

_هیچوقت از اون چیزی نگیر

ته با صدای جدی ای لب زد
کوک سرش رو برگردوند و دستاش رو دور گردن تهیونگ حلقه کرد

-چرا؟

_دکمه هاتو نبستی!

-نمیتونستم کراوات رو ببندم

تهیونگ نفس عمیقی کشید و بدن کوک رو روی شونش انداخت

-ته؟! چیکار میکنی؟

تهیونگ بی توجه به پسر از پله ها بالا رفت و بالای پله ها متوقف شد
زبونش رو روی لباش کشید

PSYCHO Where stories live. Discover now