با همون کت و شلوار همیشگی ، درحالی که یکی از دستاش داخل جیبش بود توی مسیر پارک قدم میزد.
چند وقت بود که همین کار ساده رو هم انجام نداده بود ؟
چند دقیقه ای بود که به دنبال همون پسر وارد این پارک شده بود ولی هنوزم که هنوزه اون پسر رو پیدا نکرده بود.
_اووو پدافشکی چیکارر میتونیی
سرشو سمت منبع اون صدا چرخوند.
یه دختربچه با پیرهن آبی روشن ، موهای قهوه ای که بین چمنا روی زمین نشسته بود و با عروسکش حرف میزد.با به یاد آوردن صحنه ای که قبل از ورود به پارک دیده بود سمت دختربچه حرکت کرد.
کنارش زانو زد ؛
هی خانم کوچولو ، اینجا چیکار میکنی ؟دختربچه نگاهشو از عروسکش گرفت و به مرد غریبه رو به روش داد .؛
با پدافشکی باژی میتوونم آقا.ابروهاش رو بالا برد و سعی کرد به تلفظات غلط اون بچه توجهی نکنه ؛
_تنها ؟ اونم تو پارک به این شلوغی ؟
دختربچه اخمی کرد و تند تند سرشو به نشونه مخالفت تکون داد ؛
نههه با شوشو اوومدم !و بعد تموم شدن جملش لبخندی زد که باعث معلوم شدن دندونای خرگوشیش شد.
لب هاش بعد مدتی زیر همون ماسک مشکی و پارچه ای رو صورتش به لبخندی کشیده شدن .
_ اون الان کجاست ؟
دختربچه یهو انگار که تازه متوجه اطرافش باشه سریع بلند شد و بعد از چسبوندن عروسکش به خودش به اطراف نگاه انداخت .
صبر کن ببینم اون الان داره گریه میکنه ؟..
کنار دختربچه رفت و آروم دستش رو روی موهای نرمش کشید .
_ هی هی چیشده خانم کوچولو ؟
دختربچه همینطور که سادش رو ، رو چشماش میکشید سمت مرد غریبه چرخید ؛
هق فکر تونم.. شوشو کم سُده هق ..آقاپوزخندی زد و بعد از گرفتن دست کوچیک دخترک بین انگشتاش اونو به آرومی دنبال خودش کشید.
_با هم پیداش میکنیم هوم ؟
.
.
.
*Yoongi*من اونو گم کردم !
همینطور طول مسیر پارک رو میدوییدم تا بتونم پیداش کنم .
به صورت تک تک اون بچه ها نگاه کردم .اما هیچکدوم از اونا سویان نبود !
سمت خانومی که گوشه پارک نشسته بود رفتم ؛
ببخشید خانم ، شما یه دختربچه با موهای قهوه ای و پیراهن آبی روشن که قدش تا اینجا (با دستش به اندازه یکم پایین تر از کمر خودش اشاره میکنه) باشه ندیدید؟!
زن کمی فکر کرد و بعد انگار که چیزی یادش اومده باشه از سر جاش بلند شد و به سمت چپ مسیر پیاده روی اشاره کرد .
_اوه چرا چرا یه دختربچه با همین مشخصات همین ده دقیقه پیش با یه مرد قد بلند که کت و شلوار مشکی پوشیده بود رفتن!
(نکنه اونو دزدیدن !)
بعد از تعظیم کوتاهی به سرعت توی طول همون مسیر شروع کردم به دوییدن.
.
.
،
*Writer*با دیدن دکه بستنی فروشی که اون طرف خیابون سمت دختربچه خم شد .
_هی خانم کوچولو نظرت راجب بستنی چیه ؟
*چند دقیقه بعد*
بعد از گرفتن یه بستنی وانیلی ، توت فرنگی کنار دختربچه روی یکی از صندلی نشست و قیف بستنی رو دستش داد .
به پشت صندلیش تکیه داد و منتظر موند تا اون بچه با آرامش و تا هرچقد وقت تلف کردنی که میخواد به خوردن بستنیش ادامه بده.
دستمالی از جیبش بیرون آورد و اونو دست دختربچه داد .
_خوشمزه بود ؟
دختربچه بعد از کشیدن دستمال روی لپاش ، تند تند سرشو تکون داد .
_نمیخوای اسمت رو بهم بگی؟
+شوویان
( دوستان سویان توی تلفض بعضی حرفا خوب نیست چون تازه حرف زدن رو یاد گرفته و از لحاظ شنیداری زیاد تقویت نشده و یعنی اونارو اشتباه تحلیل میکنه مثلا _ش و س _ رو بعضی اوقات اشتباه میکنه باهم یا _گ و ک _🤌🤌🤌)
_چه اسم قشنگی داری پرنسس.
از جاش بلند شد و بعد از گرفتن دوباره دست دختربچه خواست به محوطه پارک برگرده که با شنیدن کلمه ای که گفت متعجب سمتش چرخید .
_دیکهد!!
.
.
.*Yoongi*
هیچ بچه ای اون قسمت نبود !
من چیکار کردم .... اگه بلایی ..با حلقه شدن چیزی دور پای راستم سرمو به سرعت چرخوندم و به سویانی که پامو بغل کرده بود و مثل کوالا بهم چسبیده بود نگاه کردم .
نفس لرزونمو بیرون دادم .
و همینجوری که زار زار گریه میکردم سویان رو بغل گرفتم .
_یااا هق دو دقیقه حواسم نبود هققققق چجوری پیدام کردی!؟
سویان همینجور که گردنمو محکم بغل کرده بود دستش رو بلند کرد و با انگشتش به گوشه پارک اشاره کرد؛
آقاهه کله هویژی برا شویان بشتنی خریدد
سرمو سمت جایی که داشت بهش اشاره میکرد چرخوندم ..اون مرد !
.
.
." من زنده ام "
میدونم پارت کوتاهه ۷۳۳ تا کلمه شد .
قول میدم پارت بعد طولانی تر باشه.قول....
سوالی ، نظری ، انتقادی......
مواظب خودتون باشید ، لاو یو
![](https://img.wattpad.com/cover/309519334-288-k240657.jpg)
YOU ARE READING
𝙼𝚒𝚗𝚝 𝚌𝚊𝚗𝚍𝚢 "آب نبات نعناع"
Fanfictionبه خاطر یه بدهی مسخره هر روز نباید بیای تا دم در مدرسه ام! ___________ باشه مین شوگا تو بردی! حالا اون ماشه لعنتی رو بکش و تمومش کن! و آخرین چیزی که قبل از سیاهی به خاطر داشت صدای شلیک گلوله بود. 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝙼𝚒𝚗𝚝 𝚌𝚊𝚗𝚍𝚢 (آب نبات نعناع) 𝐖𝐫...