Part 3

100 31 4
                                    

11:12 mins

با شنیدن صدای مکرر در چشماشو باز کرد ولی تا خواست بلندشه درد بدی تو کمر و پایین تنش حس کرد

جوری درد میکرد که انگار تریلی از روش رد شده
کمی که دقت کرد فهمید اینجا اتاقش نیس با ترس روی تخت سیخ نشست که باعث شد دوباره اون درد رو حس کنه

به بدنش دست زد ، لباساش که تنش بودن با هر سختی بود بلند شد تا خودشو تو آینه اتاق ببینه

به گردنش و بدنش نگاهی انداخت هیچ جاش کبود نبود
شاید توهم زده ، شاید اون موقع .......

صبر کن اون موقع که از دانشگاه میومد تو راه افتاد زمین اونم به خاطر بوی ....جفتش؟

قلبش تند می‌زد،  یعنی ممکنه که جفتشو پیدا کرده باشه؟
دوباره نگاهی تو آینه انداخت اثری از مارک نبود ، اول ناراحت شد ولی بعد با خودش فکر کرد

آخه کدوم آدمی یه شب نشده جفتشو میبینه مارکش میکنه؟
هوفی کشید ولی با متوجه شدن اینکه یکی اومده داخل هول زده بیرون رفت ولی فقط با خدمه هتل رو به رو شد

نفس عمیقی کشید و رفت تو اتاق تا گوشیشو برداره ولی همین که گوشی رو برداشت با یه کاغذ روبه رو شد
تهیونگ اون کاغذ رو برداشت و بازش کرد ولی چیزی که توش بود .....

با خوندن اولین جمله خاطرات شب قبل مثل یه قطار سریع اما واضح از جلو چشماش گذشت

× اهههه اههه تند تر ...همینجوری ادامه بده آلفا
_ آفرین هرزه کوچولو همینجوری برا آلفا ناله کن

× ایییی درد دارههههه ....آلفا
_ اهیش داری حوصلم و سر میبری امگای هرزه

_ تو فقط یه امگایی که باید به فاک بره ..همینم برات زیاده

همه این حرفا و جمله ها تو سرش اکو میشدن ، داشت پنیک می‌کرد بدنش دوباره داشت میلرزید ولی با خوندن جمله آخر انگار که یه سطل آب یخ روش ریختن یخ زده بود

اون .... جفتش اونو رد کرده بود
برگه از دستش افتاد

محتوای نامه:
[ سرویس خیلی خوبی دادی بهم حال کردم ولی ترجیح میدم بدون جفت باشم تا اینکه بخوام با توی هرزه جفت بشم ، من تورو نمیخوام ]

سرش گیج میرفت بدنش سنگین شده بود به زور خودشو به تخت رسوند و روش نشست ، خیسی گونه هاش رو حس می‌کرد دوباره داشت گریه میکرد و از این متنفر بود

ولی دیگه تموم شد اون تا دوماه دیگه میمرد
لبخند تلخی زد ، قلبش ......نه قلبی دیگه براش نمونده بود ولی یه چیزی داشت سینش رو خراش میداد انگار گرگش هم دیگه تحمل نداشت

گرگش داشت خودزنی میکرد سرشو بین دستاش گرفت و داد بلندی زد جوری که طبقه پایین هم صداشو شنیدن

با جرقه ای که تو سرش زده شد چشماشو باز کرد ، اگه جفت دومش رو پیدا می‌کرد چی؟ بعد اون میتونست نجاتش بده ولی هنوز از طرف جفتش کامل رد نشده بود

[ Discord ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora