One Different Day

mischief

پارت دوم

شیطنت

ا/ت با دیدن خونه فوق الکچری و دیزاین مدرنش، دهانش از تعجب باز مونده بود، سعی کرد که خودش رو بی تفاوت نشون بده، طوری که انگار عادی ترین چیز دنیاست.

پس ریلکس بعد از اینکه تهیونگ کیک رو توی یخچال و گل رو توی گلدون روی میزی که وسط خونه قرار داشت ، گذاشت، به دنبال تهیونگ که در حال توضیح دادن و اشاره زدن بود به راه افتاد:
اونجا سرویس اصلی عه، اون هم که آشپزخونه اس و اونجا اتاق کارمه، اون هم اتاق مستر عه، اینم اتاق مهمان.

برگشت و لبخندی به دوست دخترش زد:
خوشحالم کردی که اینبار روز تولدم رو متفاوت کردی و اینجا اومدی، البته بابت کیک و گل زیبایی که برام آوردی ممنونم.

دختر با لبخند خجالتیش سری تکون داد و خواهش میکنمی گفت و اضافه کرد:
چقدر خونه ات گرمه.

تهیونگ با شنیدن این حرف، زد زیر خنده، بعد از اینکه خنده هاش تموم شد، بوسه کوتاهی به گونه دختر زد که همون یه بوسه، موجب صورتی شدن پوست سفیدش شد.

لبخندی به ریکشن کیوت و بی صدای دختر زد، دکمه اول پالتوی سفید رنگ دختر رو زیر انگشتش لمس کرد، به آرومی بازش کرد و سراغ بعدی رفت، و سپس بعدی و بعدی الی آخر.

آستین پالتو رو بیرون کشید و با دیدن دختر توی اون لباس زیبا که نیمی از بدنش رو پوشونده و بقیه رو با سخاوت در معرض دیدش گذاشته بود، با حیرت واو بلندی از بین لباش فرار کرد.

چشماش درست مثل یه اسکنر از بالا تا نوک پاهای دختر رو رصد کردند، توی دلش سوتی کشید، تا بحال انقدر زیبایی در جنس مخالفش ندیده بود.
دخترِ روبروش در حالیکه از خجالت مثل یه گوجه شده بود، دونه های عرق تیغه کمرش رو بوسه زدند و راهشون رو به پایین کشیدند.

از جو سنگین شده ای که تحملش رو نداشت، نفس عمیقی کشید بلکه بتونه یکم خودش رو آروم و نگاه ذوب کننده تهیونگ رو تحمل کنه.

تهیونگ که تازه متوجه شد که با نگاه تیزش داره قند و عسلش رو اذیت میکنه، پشت سر هم ببخشید رو زمزمه کرد و بوسه ای روی پیشونی تب دار دختر نشوند.

دستش پشت کتف برهنه دختر خزید و به سمت کاناپه های گرون قیمت خونه اش هدایتش کرد.
پالتوی دختر رو به چوب لباسی آویزون کرد و کیف دختر هم همونجا کنار پالتو گذاشت.

از توی آشپزخونه با صدای بلندی پرسید:
چه نوشیدنی ای میل داری برات بیارم؟
ا/ت روی کاناپه کمی جمع تر نشست و گفت:
عامم..شاید یه لیوان آب؟