Pleasure

379 31 37
                                    

پارت ششم : آخر

( لذت )

اولین بوسه خیسش رو زیر گوش دختر نشوند، لب های خیسش رو تا زیر چونه دختر امتداد داد، مک کوچیکی به فکش زد.

سراغ پوست هوس انگیز و نرمِ گردن دختر رفت، لب هایش رو به گردنش چسبوند و بوسه محکمی روش نشوند.

بلافاصله، نفس عمیقی کشید و با تمام قدرت موجود در ریه اش اون قسمت رو مکید.

دخترِ بیچاره از حس پیچش لذت زیاد پایین تنه اش، پاهاش رو بهم چسبوند و لبش رو بهم فشار داد و با حس هر ثانیه شدیدتر شدنش، لبش رو بین حصار دندوناش زندانی کرد.

بعد از دو دقیقه کامل مکیدن اون قسمت، بالاخره هوای داخل ریه ها به اتمام رسید و از اون قسمت دل کند.

سرش رو بالا آورد و در حالیکه هوا رو میبلعید، نگاهی به شاهکارش انداخت.

اون قسمت از پوست گردن دختر، در حد شدیدی دردناک شده بود و از طرفی ارغوانی!

تا جایی که قطره اشک سمجی از گوشه چشمش فرار کرد و روی گونه اش غلتید.

تهیونگ با همون شاهکار بزرگش، از گردن هوس انگیز دختر که خیلی وقت بود نقشه اش رو در سر می پروروند، دل کند.

لباس دختر رو به طرف پایین کشید که با مقاومت دختر مواجه شد.

تهیونگ با دیدن ترس دختر، که چیز عجیبی هم نبود، شونه ای بالا انداخت، انتظار کمتر از این هم نداشت.
بوسه ای روی لب دختر نشوند، به آرومی دستی به موهاش کشید و در همون حالت، در حالیکه مشغول نوازش موهای دختر شده بود، کنار گوشش زمزمه کرد:
مطمئن باش ددی برای این حرکتت تنبیه ات میکنه، شک نکن، اگه دختر خوبی باشی قول میدم مجازاتت نکنم.

دختر اوهومی زمزمه کرد، بدون باز کردن چشماش و رو در رو شدن با مردی که قلب و مغزش رو ، پیشش جا گذاشته بود با گرفتن دو طرف لباسش، لباس رو پایین تر کشید.

تهیونگ لبخندی زد، از مطیع بودن دختر راضی و خوشنود بود، و از همه مهم تر خوشحال.

کنار گوش دختر زمزمه کرد:
قند و عسل ته ، اگه واقعاً این رابطه رو نمیخوای مجبورت نمیکنم ، چون قصد تجاوز به دختر قند و عسلم رو ندارم .

از روی دختر بلند شد و دستش رو گرفت تا بشینه ، اما دختر بدون باز کردن چشماش ، دست تهیونگ رو به سمت خودش کشید و در آخر روی یکی از سینه هاش گذاشت و گفت :
اگه ناراضی بودم مثل اکسم یه لگد بهت میزدم و فرار میکردم .

تهیونگ پوزخندی زد ، با جمع کردن انگشتاش ، فشاری به سینه نچندان درشت دختر وارد کرد و پیچش لذت رو زیر دلش احساس کرد ، لمس کردن اجزای بدن دختر براش زیادی لذت بخش بود .

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 25, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

One Different Day Where stories live. Discover now