MY HOSEOK,MY MATE

part 4

٫ هوجون،هوجون.....

هوجون داخل خونه اش بود وقتی شنید یک نفر صداش میزنه.
اون اومد بیرون و دوست قدیمیش دید.
سانگدو.
(Dear future husband 🙂💟....)

¥ سانگدو....دوست من، کی اومدی؟حالت چطوره؟
هوجون بعد از زدن این حرف با خوشحالی بهترین دوستش رو به آغوش کشید.

سانگدو لبخندی زد.
٫ من خوبم، توچطوری؟

¥ مثل همیشه....
هوجون گفت و بعد با دست علامت اوکی نشون داد.
¥ بیا بشین، باید خسته باشی.

سانگدو وارد خونه شد.
٫ معلومه که خسته ام، و گرسنه هم هستم.

سانگدو بشقابی که هوجون بهش داد گرفت و پرسید.
٫ هوسوک کجاست؟

هوجون درگیر قرار دادن غذا ها روی میز بود.
¥ سوک الان دیگه متاهله. اون ماهیسا پکه.

سانگدو به هوجون نگاه کرد.
٫ چی؟هوجون داری شوخی میکنی دیگه؟

¥ ببین سانگدو، من قبول ات دارم....کلماتی که بهم گفتی به خاطر دارم.....

هوجون سری تکون داد و روی صندلی کنار سانگدو نشست.

¥.....ولی آلفا یک دستور داده و وظیفه منه که دستورات آلفا رو عملی کنم.

٫ هوجون تو شوالیه خوبی هستی، ولی نه تو و نه آلفا هیچکدومتون سرنوشت نیستید. تقدیر هوسوک توسط تو مشخص نمیشه، حتی توسط آلفا هم مشخص نمیشه.

¥ سانگدو من میدونم تو یه پیشگویی. ولی سرنوشت همه خوب نیست. فقط به من نگاه کن. جفت من، سوئیون من ترک کرد. هوسوک از بچگی توسط مادره آلفا جکسون آموزش دیده. من میدونم که هوسوک ماهیسا خوبی میشه.

سانگدو آهی از حرف های دوستش کشید.
٫ هوسوک ماهیسا خوبیه هیچ شکی در این نیست، ولی اون جفت جکسون نیست.

¥ ازدواج اتفاق افتاده، سانگدو.من میبینم که هوسوک هم خوشحاله. هیچ چیزی که ما بتونیم تغییر بدیم وجود نداره.

٫ آفتاب هیچ وقت از غرب طلوع نمیکنه. ما نمیتونیم سرنوشت تغییر بدیم. دارم بهت میگم هوجون هوسوک به اینجا تعلق نداره.

¥‌ پس به کجا تعلق داره؟ اون باید اینجا بمونه. اون الان ماهیسا هست. اون نمیتونه پک ترک کنه، همه اونها فرزندانشن، اون نمیتونه آلفا رو ترک کنه.

سانگدو کیف اش برداشت، آهی کشید و از روی صندلی بلند شد.
٫ من نمیتونم تو خونه کسی غذا بخورم که به دستورات بیشتر از خدا ایمان داره.

سانگدو به در رسید.

٫ ولی هوجون، بزار بهت بگم، هوسوک ذاتأ یه ماهیسا، کاملا قدرتمند و عالی. اون فقط به اینجا تعلق نداره. همه چیزی که میتونم بهت بگم اینه که جایگاه حقیقی اون خیلی بالاتر و قابل احترام تر از جایگاه الانش هست.