part 14

100 29 3
                                    

! هی.....

ژرو متوقف شد، به سمت صدا چرخید و یک شوالیه رو دید که بسمتش میامد.

! چه زود داری میری. خیال میکردم بیشتر بمونی. خیلی تند راه میری. رسیدن بهت سخته.
مارک به ارومی نفسش منظم کرد و جلوی ژرو ایستاد.
ژرو با گیجی نگاهی به شوالیه کرد و یه ابروش بالا انداخت.

مارک تعظیم کوتاهی کرد.
! اسم من مارک. من یک شوالیه و دوست صمیمی هوسوک ام.

ژرو هم تعظیم کوتاهی کرد.
^ ژرو. شوالیه.

! من میخواستم در مورد هوسوک باهات صحبت کنم ولی خب تو داری میری و حدس میزنم الفا هیچ نامه ای برای هوسوک بهت نداده.......خب، میشه این به هوسوک بدی؟

مارک نامه ای به ژرو داد.

! ولی لطفا بهش بگو که آلفا این نوشته. و بهش بگو که مردم شمال دلتنگش هستند.

^ متأسفم که این میگم ولی آلفای شما خیلی عوضیه. شما هیچ ایده ای ندارید که اون چجوری با هوسوک رفتار میکنه. میدونی.....

! من همه چیز میدونم. من بزرگ شدنش توی این محیط با چشم های خودم دیدم. هوسوک از سن خیلی پایین در حال آموزش بود و از دنیای بیرون چیزی نمیدونه. برای اون آلفاش و دستوراتش حکم زندگی دارند. هوسوک در مورد زندگی هیچی نمیدونه. ولی من خیلی خوشحالم که میشنوم در شرق حالش خوبه. حداقل اونجا میتونه آزادانه نفس بکشه.

^ تو همه چیز میدونی ولی با این وجود ساکت موندی.

! من بخاطر هوسوک سکوت کردم. اگه من کوچکترین اقدامی بکنم هوسوک در برابر من قرار میگیره چون نمیتونه قبول کنه کسی در برابر آلفا قرار بگیره. اون بقدری نا آگاهه که درک نمیکنه اینجا دارن بدتر از یک برده باهاش رفتار میکنند. کافیه هوسوک لب تر کنه تا من اون از این جای وحشتناک کیلومتر ها دور کنم. ولی اون احمق این نمیخواد.

ژرو لبخند کوچکی زد.
^ خوشحالم هوسوک دوست خوبی مثل تو داره.

! و من هم از این که هوسوک به مکان خوبی مثل شرق رفته خوشحالم. لطفا باهاش خوب رفتار کن. به محض این که خوب بشه میام دنبالش.

ژرو نامه را در جیبش گذاشت.
^ حتما، دیگه باید برم داره دیر میشه.

! سفر به سلامت‌.

! سفر به سلامت‌

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
MY HOSEOK,MY MATEWhere stories live. Discover now