part 5

379 95 62
                                    

مارک سیلی های ارومی به لپ های داغ هوسوک میزد.
!هوسوک....هوسوک....سوک

هوسوک به ارومی چشک هاش باز کرد.
_هومممم....

!هوسوک بیدار شو، برات اب و غذا آوردم.

هوسوک نمیتونست شخصی که رو به روش بود تشخیص بده.
_ما....مارک؟

مارک موهای هوسوک که بخاطر عرق به صورتش چسبیده بودن کنار زد.
!اره هوسوک خودمم.

هوسوک با کمک مارک اروم از جاش بلند شد. مارک یسری لباس پشت هوسوک گذاشت تا هوسوک راحت تر به سنگ پشت سرش تکیه کنه.

_چرا اینجایی مارک؟ بهت گفته بودم نیای. تو نباید مبتلا بشی، اینجوری باعث میشی آلفا هم به این بیماری مبتلا بشه.

!میشه الان در مورد اون حرف نزنیم؟

مارک یسری لباس دیگه از کیفی که به همراه داشت دراورد، و یکی از اونا رو توی یه ظرف اب فرو کرد.

!بیا اول تمیز ات کنیم و غذا بخوریم، بنظرم ضعیف شدی.

_ممکنه مریض بشی مارک.

مارک لباس چلوند تا اب اضافی ازش خارج بشه.
!من از گاما معجونی برای پیشگیری از ابتلا به این بیماری گرفتم. نگران نباش.

مارک اون لباس خیس روی صورت هوسوک کشید و به ارومی خاک و آثار عرق از روی صورت هوسوک پاک کرد. رد های روی گونه های هوسوک از چشم هاش شروع میشد و تا گلوش ادامه داشت، هوسوک گریه کرده بود؟
مارک لباس عوض کرد و گردن هوسوک هم تمیز کرد.

!هوسوک، اگه فقط یکم سرت بگیری بالا....

هوسوک سری تکون داد، سرش بالا گرفت و گردن سفید و کشیده اش در معرض دید مارک گذاشت. درسته که زمان مناسبی نبود ولی مارک جذب نمای جلوی دیدش شده بود. نمای گردن هوسوک انگار حکم تسلیم مارک نشون میداد. با نگاه کردن به گردن مارک نشده هوسوک، مارک لبش از داخل گاز گرفت.

هوسوک با صدای خس دار و ارومی پرسید.
_ آلفای من دلتنگم شده مارک؟

حواس مارک جمع شد و شروع کرد به تمیز کردن مچ های هوسوک.
!اره......آممم. اون دل تنگ....معلومه که اون دلتنگت شده، در واقع همه پک دلتنگ ات هستن.

هوسوک لبخندی زد.
_ آلفای من خیلی خوبه. ولی مارک بهم بگو که دلتنگم نشده. نه حتی یک ذره. اون مسئول کل پکه. اگه دلتنگ من باشه ممکنه زمان لازم برای انجام کارهاش نداشته باشه. بهش بگو که حالم داره بهتر میشه و بزودی برمیگردم. سرش گرم نگه دار که زمانی برای دلتنگی برای من نداشته باشه. اون یه آلفا و کار های مهم تری برای انجام داره.
(هممون میدونیم که اینا همش تقصیر اون زنیکه است....)

!نمیشه برای یبار خودخواه باشی هوسوک؟
صدای مارک جوری بود که انگار داشت گریه میکرد.
!چطوری میتونی این بگی؟ تو ماهیسای مایی، و یه آلفا بدون ماهیساش ناکامله. چجوری میتونی بگی آلفا نباید دلتنگ ات بشه؟

MY HOSEOK,MY MATEWhere stories live. Discover now